صفحههای تازه
از قصهی ما
(جدیدترین | قدیمیترین) نمایش (۵۰ مورد جدیدتر | ۵۰ مورد قدیمیتر) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
- ۲۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۴۵ کلاس قرآن برای جوانان عصر مشروطه (تاریخچه | ویرایش) [۱٬۲۴۷ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی « فقط شبها منبر داشتم، '''بعد جلسه مینشستم کنار جوانها و همسن و سالهای خودم و صحبت میکردیم، صمیمانه.''' شب اول از اول تا آخر به گپ زدن گذشت. دو سه ساعتی شد. کلی تیکه بهشان انداختم که در نتیجه یخهای روابطمان آب شد، تبخیر شد. از شب دوم، به پی...» ایجاد کرد)
- ۲۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۴۵ نماز خودت باطله! (تاریخچه | ویرایش) [۶۲۴ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی « یک شب یکی از جوانهای تریپ خفن آمد و آهسته گفت: «حاج آقا، به من میگن اگه با این تیپ و قیافه بری مسجد نمازت باطله، آره حاج آقا؟» گفتم::« برو به اون کسی که اینو بهت گفته بگو حاج آقا سلام رسوند گفت نماز خودت باطله. نماز توهم درست درسته، فقط موقع سجد...» ایجاد کرد)
- ۲۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۵۳ دعای من درآوردی (تاریخچه | ویرایش) [۱٬۹۱۵ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «بعد از اولین منبر شبانه و به فیض رساندن ملت! آقاسلمان -میزبانی که فقط چند سال از من بزرگتر بود- گفت:« شام را منزل یکی از اهالی روستا مهمان هستیم.» این برنامه، شبهای بعد هم بود که هر شبی جایی خراب میشدیم البته با دعوت قبلی (یعنی اخلاقی خراب می...» ایجاد کرد)
- ۲۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۲۵ سوییتی مجهز برای یک طلبه! (تاریخچه | ویرایش) [۲٬۶۳۶ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''نه میتوانستم خودم را راضی کنم که تبلیغ نروم و نه میشد همسرم را با پسر و دختر کوچکم یک ماه رمضان تنها بگذارم'''. به پدرشوهر خواهرم که از روحانیان سرشناس شیراز است، سپرده بودم اگر آن دور و بر جایی سراغ دارند که مناسب تبلیغ خانوادگی باشد، خبرم...» ایجاد کرد)
- ۲۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۵۷ کاک ناصر (تاریخچه | ویرایش) [۲٬۶۳۰ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''شهید ناصر کاظمی فوتبالیست بود آنهم از نوع حرفه ای اش'''. توی تیم ایرانا توپ می زد. آن زمان که بهترین تیمهای فوتبال کشور تیمهای دارایی، هما، راهآهن، ایرانا و پوریا بودند، ناصر یکی از بهترین بازیکنان تیم ایرانا بود یعنی هم دوره ای بازی...» ایجاد کرد)
- ۲۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۳:۴۹ فوتباليستي كه جبهه را به لژيونري ترجيح داد (تاریخچه | ویرایش) [۵٬۴۵۳ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «=== مارادوناي ايران === '''مهدي در زمستان ۱۳۴۲ در محله پاچنار تهران بهدنيا آمد. با كشتي به دنياي ورزش وارد شد''' اما بعد به سمت فوتبال رفت. در تیم های آذر، اکباتان و تهران جوان بازی کرد. او توانست به تیم پرسپولیس بپیوندد و با این باشگاه قرارداد ا...» ایجاد کرد)
- ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۸ نفربر من كجاست؟ (تاریخچه | ویرایش) [۲٬۵۴۹ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''«محدثه ملک» مصداق زن امدادگر ی است که در دوران جنگ سر نترسی داشت و همراه دیگر همکارانش برای کمک به رزمندهها در هر نقطه از جبههها که لازم بود، حاضر میشد.''' او از سال ۶۶ به عنوان امدادگر وارد هلال احمر شد. در عملیاتهای والفجر ۱۰، بم...» ایجاد کرد)
- ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۹ قطع خونریزی با سیم تلفن (تاریخچه | ویرایش) [۱٬۸۴۳ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''وقتی جنگ آغاز شد محصل بودم. با وجود سن کم توانستم با مجاب کردن مسئولان، حکم مجزا و انفرادی به مقصد قصر شیرین بگیرم.''' ولی روز دوم که به کرمانشاه رسیدیم قصر شیرین سقوط کرد و به دست بعثی ها افتاد. به علت همین موضوع حکمم را عوض کردند و در رو...» ایجاد کرد)
- ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۴۷ قدرت زنان امدادگر از کجا میآمد؟ (تاریخچه | ویرایش) [۲٬۰۴۴ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''«فروغالزمان فخاری» تازه دیپلم گرفته بود که مارش جنگ نواخته شد''' و فروغالزمان را به اتفاق دو خواهرش فخرالزمان و زهرا راهی جبهه کرد. با تشویق '''مادرش که از مبارزان سالهای ۴۲ بودند''' و فراخوان هلال احمر برای اعزام امدادگر، وارد هلا...» ایجاد کرد)
- ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۲ لباس خونین شهدا را میشستند (تاریخچه | ویرایش) [۱٬۶۱۷ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «سال 61 که وارد جمعیت هلال احمر شدم '''در واحد امداد جبهه مشغول شدم.''' برای کار در این بخش لازم بود تا آموزشهای لازم را فرا بگیریم. بعد از فراگیری آموزشهای امدادی '''در بیمارستان شهید کلانتری، جایی میان آبادان و اهواز مشغول رسیدگی به مجروحان...» ایجاد کرد)
- ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۸ سنگ صبور خانوادهی آزادهها (تاریخچه | ویرایش) [۲٬۳۴۴ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''اداره اسرا و مفقودان در طول سالهای جنگ بعد از آن خانه امید خانوادههایی شده بود که رزمندههایشان را در جبهه ها گم کرده بودند،''' آنقدر بیتاب فرزند و همسران خود بودند که گاه بازیچه دست شایعات میشدند و دوست داشتند به بهای تمامشدن ک...» ایجاد کرد)
- ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۵ مغز من، کامپیوتر اداره اسرا و مفقودین (تاریخچه | ویرایش) [۱٬۹۹۹ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «او مسئول بخش اقدامات اداره جستوجو و مفقودان هلال احمر، و از حافظه خیلی خوبی برخوردار بود. آنقدر ذهنش فعال و درگیر کار بود که هر زمان اسامی مفقود یا اسیری به میان میآمد و میخواستند بدانند پروندهاش چه وضعیتی دارد سراغ او را میگرفتند:...» ایجاد کرد)
- ۱۳ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۴ مهاجر خرمشهری؛ خدمتگزار خانواده رزمندگان (تاریخچه | ویرایش) [۲٬۱۷۱ بایت] Root (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «با شروع جنگ تحمیلی، اهالی خرمشهر مجبور به ترک شهر شدند. '''جزیره «مینو» جایی بود که برای زندهماندن به آن امید داشتیم.''' جزیرهای بین آبادان و خرمشهر. یک خانه بود و جمعیت 30 نفره ما. هر لحظه ممکن بود خانه زیر رگبار دشمن ویران شود. برای رفتن به ته...» ایجاد کرد)