تمام سیاهههای عمومی
از قصهی ما
نمایش یکجای تمام سیاهههای موجود در قصهی ما. میتوانید با انتخاب نوع سیاهه، نام کاربری (حساس به کوچکی و بزرگی حروف) و صفحههای تغییریافته (حساس به بزرگی و کوچکی حروف)، نمایش را محدودتر سازید.
(جدیدترین | قدیمیترین) نمایش (۵۰ مورد جدیدتر | ۵۰ مورد قدیمیتر) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۷ Root بحث مشارکتها صفحهٔ تعصب دینی را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «سبت به ائمه(ع) خیلی تعصب داشت. '''حتی در وفات حضرت عبدالعظیم حسنی مشکی(ع) میپوشید.''' میگفتیم دکتر چه اتفاقی افتاده؟ میگفت وفات است. شده بود تقویم مذهبی ما. حساس بود در ولادت همه ائمه(ع) شیرینی پخش کنند. اگر نمیکردند ناراحت میشد. میگفت مگر...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۵ Root بحث مشارکتها صفحهٔ اسباب کشی آزمایشگاهی را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «اسباب کشی آزمایشگاهی کار سختی است. '''وسایل آزمایشگاهی، هم سنگین هستند''' و هم حساس. قیمت آنها هم بسیار بالا است و بعضی از آنها را به واسطه تحریم نمیتوانستیم از خارج بخریم. برای انتقال آنها چند نفر از خدماتیها را به کار گرفتیم. خود دکتر هم بود و...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۴۲ Root بحث مشارکتها صفحهٔ ساخت صفحات هسته ای را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «برای ساخت صفحات سوخت، ما نیاز به تکنولوژی جدیدی داشتیم. اصلا ما چرا تقاضای سوخت کرده بودیم؟ '''برای اینکه بلد نبودیم بسازیم!''' و خب در محاسبات هستهای کسی را نداشتیم و همچین محاسباتی نیز پیش از این انجام نشده بود. اما شهید شهریاری با اعتماد به ن...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۹ Root بحث مشارکتها صفحهٔ خاطره آیتالله جوادی آملی از عرفان عملی نوجوان ۱۴ ساله در جبهه را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «: هنگام دفاع مقدس آیتالله العظمی جوادی آملی جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند؛ در میان رزمندگان، نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت. پایین ارتفاع چشمهای بود و باران گلوله از سوی عراقیها میبارید؛ لذا فرماندهان گفتند ب...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۷ Root بحث مشارکتها صفحهٔ ماجرای توهین به آقا مجتبی تهرانی در بازار و واکنش ایشان را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «'''حاج آقا همیشه سعی می کردند که گمنام باقی بمانند''' و کارهایشان را خودشان می کردند. دور و بری اطراف خودشان جمع نمی کردند و پس می زدند. این را شما از همه شنیده اید و وقتی در مسجد جامع کسی دنبال ایشان راه می افتاد میپرسیدند کاری دارید؟ اگر کاری ند...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۵ Root بحث مشارکتها صفحهٔ دشمنی که به دوستی تبدیل شد را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «با تنی چند از دوستان ، جلسه ای خصوصی تشکیل داده بودیم و در آن جلسه راجع به مسایل دینی ، بحث و تبادل نظر کرده و نیز برای کارهای خیر و عام المنفعه اعانه جمع می کردیم . این جلسات در ایام غیر تبلیغی و اکثرا در شهرهای شمالی کشور برگزار می شد . از دوستان...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۳ Root بحث مشارکتها صفحهٔ دعای کمیل در جمع منافقین را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «مرحوم شهید لاجوردی اصرار داشت که بر روی مناقین کارفرهنگی صورت بگیرد و در این باره از من کمک خواست . ابتدا کتابهای زیادی را برایشان فرستادم . روزی هم دعوتم کرد تا بروم برای آنها سخنرانی کنم . '''در آن زمان این گروهک در اوج فعالیت بودند و''' زندان پر...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۱ Root بحث مشارکتها صفحهٔ از هتل هایت دبی تا بارگاه امام رضا (ع) را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «سه ، چهار بار برای تبلیغ به دبی دعوت شدم . '''جوانی به نام آقای اخگری ، که پدرش با من رفیق بود ،''' معمولا به پای منبر من می آمد . آقای اخگری در تأسیس درمانگاه قرآن و عترت قم ، با ما همکاری کرده و از اعضای هیئت مدیره بود . سخنرانی های من در دبی ، یا در ب...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۹ Root بحث مشارکتها صفحهٔ جلسات معنوی برای اختلاف زدایی سیاسی را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «در اوج اختلافات اصفهان و در زمان سید مهدی هاشمی که گروه ها به مجالس و منابر حمله می کردند ، برای منبر به آن شهر دعوت شدم . '''هیچ یک از دوستان نظر مساعدی دربارۀ این سفر نداشتند ، ولی به هر حال من رفتم .''' در بدو ورود ، از چند تن افراد بی طرف خواستم تا...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۷ Root بحث مشارکتها صفحهٔ وصیتنامهای که رژیم پهلوی را رسوا کرد! را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «شیخ حسین انصاریان میگوید: حاج اسماعیل رضایی در وصیتنامهاش که شب قبل از تیرباران تنظیم کرد، نوشته بود که از چه کسانی طلبکار و به چه کسانی بدهکار است. متن آن وصیتنامه در روزنامهها چاپ شد. وصایای مالی او حدود یک میلیون تومان برآورد میشد ک...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۵ Root بحث مشارکتها صفحهٔ حاضر نميشوم به آبروي اين «سيد» لطمه بزنم را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «حجتالاسلام والمسلمين حاج شيخ حسين انصاريان خطيب نامدار معاصر، در دوران طلبگي در جوار برادر طيب حاجرضايي، يعني مرحوم مسيح حاجرضايي منزل داشته است. او در دوره پس از دستگيري طيب از طريق برادرش، به اطلاعاتي درباره او دست يافت كه بعدها شمها...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۲۲ Root بحث مشارکتها صفحهٔ طیب را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی « زندهياد حاج رضا حدادعادل پدر دكترغلامعلي حدادعادل، ازجمله چهرههايي است كه از نزديك شاهد پارهاي از خلقيات و رفتارهاي طيب حاجرضايي بوده است. او در خاطرهاي كه در پي ميآيد، داستان چالش طيب با «رسول پرويزي» معاون اسدالله علم را درباره ن...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۹ Root بحث مشارکتها صفحهٔ قهرمانی را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «تختی یک ماشین بنز ۱۷۰ سبزرنگ داشت. همیشه برای تعمیر به تعمیرگاه نادر میآمد که مالکانش دو شریک بودند به نامهای علی و آوانس. '''مردمی که گرفتاری یا مشکلی داشتند برای تختی نامه می نوشتند''' و به صاحبان این تعمیرگاه می دادند تا به دست تختی برسانند....» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۷ Root بحث مشارکتها صفحهٔ نماز و قرآن را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «تختی وقتی می آمد باشگاه، دو تا لنگ با خودش می آورد: یکی برای تمرین و یکی برای نماز. مشهدی علی دلاّل باشی، سرایدار سالن، '''همین که تمرین غلام رضا تمام می شد، مهر و لنگ مخصوص را می داد''' دست او، بعد بی اعتنا به کسانی که آنها را زیر چشمی می پاییدند، م...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۵ Root بحث مشارکتها صفحهٔ آیت الله سعیدی را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «آیت الله محمد رضا سعیدی ، '''قبل از شهادتش برای مدت پنج شب از من دعوت کرده بود در مسجدش منبر بروم''' . در پایان با شوخی به من گفت : « آقا ، چقدر باید به شما تقدیم کنم . » گفتم : « هیچی ، شما آن قدر ارزشمند هستید که دوست دارم در طول سال برایتان منبر بروم و...» ایجاد کرد)
- ۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۱۲ Root بحث مشارکتها صفحهٔ مسجد لاله زار تهران را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «چهار – پنج سالی بود که در مسجد لاله زار منبر می رفتم . امام در اعلامیه ها به روحانیون سفارش کرده بود تا می توانند مردم را از خواب غفلت بیدار کنند . طی سالهای گذشته ، منبرهای ما در آن مسجد بر روی مردم و کسبۀ بازار اثر بسزایی گذاشته بود . در آن سال و...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۳۴ Root بحث مشارکتها صفحهٔ شیعه شدن استاد دانشگاه اهل کانادا توسط استاد انصاریان را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «من پاریس بودم، چند جلسه از من دعوت برای سخنرانی کرده بودند. یک روز، یک دکتری – که خیلی آدم باسوادی است - به من گفت: ی'''ک استاد بسیار مهم فوق تخصص انرژِی هستهای از کانادا برای همین مسائل علمی به پاریس آمده است''' و من به او گفته ام: یک عالِم از مذهب...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۳۱ Root بحث مشارکتها صفحهٔ انصاریان را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «همچنین یک بار عیادت مجروحی جنگی به بیمارستان پاستور نو رفته ، بالای سر مریض ایستاده بودم . جوانی از سالن رد می شد که مرا دید. داخل اتاق شد و بعد از سلام و علیک با من ، از مجروح عیادتی کرد . سپس خطاب به من گفت : « آیا شما وسیله دارید ؟» گفتم : « نه ، با...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۲۸ Root بحث مشارکتها صفحهٔ تبدیل کاباره به چلوکبابی را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «تبدیل کاباره به چلوکبابی برای دهۀ دوم ماه شعبان ، به همدان دعوت شده بودم '''. میزبانم آقای حاج ابراهیم مقدسیان ، یکی از تجار متدین و بزرگوار همدان بود که در تهران زندگی می کرد .''' سال 52-1353 بود . چند روزی از منبرم می گذشت و اثر فوق العادۀ آن را بر مرد...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۲۴ Root بحث مشارکتها صفحهٔ دقت در انجام نظر پزشک امام خمینی را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «یک شب در قم مهمان دکتر باهنر بودم. ایشان که ریاست بیمارستان آیت اللّه گلپایگانی را برعهده داشتند، برایم نقل کرد، وقتی از منزل آقای اشراقی خبر دادند امام دچار ناراحتی قلبی شده اند، به سرعت رفتم، فشار ایشان به پنج رسیده بود و این از نظر طبی نقطه...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۲۲ Root بحث مشارکتها صفحهٔ نانوایی را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «یکی از آقایان علمای نجف نقل می کرد: که من یک روز ظهر در جایی کار داشتم، و شاید مهمان بودم، و راه عبورم از نزدیک منزل آقای فشارکی بود. ایشان را در جلوی نانوایی محل در صف کسانی که برای گرفتن نان آمده بودند دیدم. به محل کار و آنجا که مهمان بودم رفتم. ی...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۲۰ Root بحث مشارکتها صفحهٔ همدردی با ضعفا را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «کنترل مخارج منزل برای پدرم خیلی مهم بود. توصیه کرده بودند چیزهایی که تهیه میشود، ممتاز و درجه یک نباشد؛ بلکه متوسط باشد. حاضر نبودند برای اینکه چیزی چشمگیر باشد و جلوهای در نظر دیگران داشته باشد، بهایی بپردازند. در خرید، خسیس و کوتهنظر ن...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۱۸ Root بحث مشارکتها صفحهٔ پپرهیز از شهرت را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «مرحوم آقا از همان زمان که به ایران آمدند، بههیچوجه دوست نداشتند بهعنوان شاگرد آیتالله قاضی شناخته شوند. میفرمودند: '''«نمیدانم چه کسی سبب شد به این نام مشهور شوم.»''' از همان اوایل سکونت در قم، هر روز به زیارت حضرت معصومه میرفتند. برا...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۱۶ Root بحث مشارکتها صفحهٔ خمس را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «روزی آقا فرمود: چند نفر از بازاریان تهران به نجف مشرف شدند و جهت پرداخت خمس اموال خود خدمت شیخ انصاری(قدس سره) رسیدند، وقتی وضع ساده خانه و بی آلایش شیخ را دیدند، آهسته به یکدیگر می گفتند''': این است معنی پیشوا و مقتدا. یعنی علی گونه زیستن، نه مانن...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۱۴ Root بحث مشارکتها صفحهٔ بهجت را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «رحوم حاج شیخ مرتضی طالقانی ( ازاستادان اخلاق و علمای بزرگ نجف، که استاد اخلاق آقا نیز بوده است ) همراه با عده ای از علما از جمله آیت الله العظمی خوئی به افطار دعوت بودند، وقتی غذا آماده می شود و همگی سر سفره می نشینند حاج شیخ مرتضی طالقانی می فرم...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۹ Root بحث مشارکتها صفحهٔ انالله و اناالیه راجعون را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «بی سیم چی حمید به گوش کرد و گفت: «'''آقا حمید شهید شده.»''' آقا مهدی (باکری) یکی از بچه ها را فرستاد، ببیند درست می گوید یا نه. آمد و گفت: «درسته، شهید شده. الان هم زیر پل مانده.» آقا مهدی گفت: «انالله و اناالیه راجعون. خودت دادی، خودت هم گرفتی. فقط شکرت...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۷ Root بحث مشارکتها صفحهٔ هیچ کاره را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «دنیا اصلا برایش ارزشی نداست و '''به هر چیز دنیایی که فکرش را می شود کرد، می خندید''' و بیشتر از همه به پست و مقام. همیشه می گفت: «من فقط یک بسیجی ام.» یک بار که حمید از عملیات برگشته بود من نتیجه را جویا شدم. او خیلی کلی صحبت کرد و گفت: «بچه ها رفتند، گ...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۵ Root بحث مشارکتها صفحهٔ ان ربک لبالمرصاد را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «پسردایی حمید درباره دوران اقامت حمید در آلمان می گوید: '''حمید روی تابلویی نوشته بود: «ان ربک لبالمرصاد»''' و به دیوار اتاق نصب کرده بود. کم حرف می زد، مگر حرف های جّدی. در نوشته هایش خواندم: «'''برای فراز از گناه، با خواند قرآن، نماز، مطالعه و ورزش...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۲ Root بحث مشارکتها صفحهٔ راننده ایفا را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «حمید به راننده ایفا گفته بود: «'''چرا ماشین را این طوری از توی دست انداز می بری؟ داغون می شه مرد حسابی!»''' راننده شاکی شده بود. بیل برداشت و می خواست با بیل حمید را بزند. سریع دست راننده را گرفتم و گفتم: «داری چی کار می کنی؟» گفت: «می خوام زبون این زب...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۰۱ Root بحث مشارکتها صفحهٔ حضور در فرانسه - امام خمینی (ره) گمشده حمید را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «وقتی امام خمینی (ره) به پاریس هجرت کرد، حمید احساس کرد که باید در آنجا باشد'''. او میخواست پیامها را بدون واسطه دریافت کند'''. او در یادداشتهایش مینویسد: "مشکلات من برای خودم خیلی اساسی است و مهم. من در حال حاضر به هیچ وجه احساس آرامش روحی نمیکن...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۵۸ Root بحث مشارکتها صفحهٔ آقا زاده را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی ««آقازاده» نبود '''اما خیلیها «آقازاده» صدایش میكردند'''. از بس كه به «امام» علاقه داشت. دلباخته امام خمینی(ره) بود. به طرز خاصی امام را «آقا» صدا میزد. ا'''صلاً به خاطر عشق به امام و مبارزه با رژیم طاغوت بود كه در آلمان درس و مشق را رها كرد و به س...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۵۵ Root بحث مشارکتها صفحهٔ شناسايي آخر را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «من توی مقر ماندم. بچه ها رفتند غرب، عملیات. مجبور بودم بمانم به یک عده آموزش بدهم. قبل از رفتن، '''مهدی قول داد که موقع عملیات زنگ بزند که بروم.''' یک شب زنگ زد و گفت «به بچه هایی که آموزششون می دی بگو اگه دعوتشون کرده ن، اگه تحریکشون کرده ن که بیان م...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۵۳ Root بحث مشارکتها صفحهٔ 200روزه قضا را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «چند روز قبل از شهادتش، از سردشت می رفتیم باختران. بین حرف هایش گفت '''«بچه ها! من دویست روز روزه بدهکارم'''» تعجب کردیم. گفت «شش ساله هیچ جا ده روز نمونده ام که قصد روزه کنم.» وقتی خبر رسید شهید شده، توی حسینیه انگار زلزله شد.کسی نمی توانست جلوی بچه...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۵۲ Root بحث مشارکتها صفحهٔ نماز اول وقت را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «جاده های کردستان آن قدر ناامن بود که وقتی می خواستی از شهری به شهر دیگر بروی، مخصوصاً توی تاریکی، باید گاز ماشین را می گرفتی، پشت سرت را هم نگاه نمی کردی؛ '''اما زین الدین که هم راهت بود، موقع اذان، باید می ایستادی کنار جاده تا نمازش را بخواند'''....» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۵۰ Root بحث مشارکتها صفحهٔ دو زانو! را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «اگر از کسی می پرسیدی چه جور آدمی است. '''لابد می گفتند «خنده روست.»''' وقت کار اما، برعکس ؛ جدی بود. نه لبخندی، نه خنده ای انگار نه انگار که این، همان آدم است. توی بحث، نه که فکر کنی حرفش را نمی زد، می زد. ولی توی حرف کسی نمی پرید. هیچ وقت. من که ندیدم. م...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۴۸ Root بحث مشارکتها صفحهٔ آفتابه! را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «وقتی رسیدم دستشویی، دیدم آفتابه ها خالی اند. '''باید تا هور می رفتم'''. زورم آمد. یک بسیجی آن اطراف بود. گفتم «دستت درد نکنه. این آفتابه رو آب می کنی؟ » رفت و آمد. آبش کثیف بود. گفتم « برادر جان! اگه از صدمتر بالاتر آب می کردی، تمیزتر بود.» دوباره آفتا...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۴۶ Root بحث مشارکتها صفحهٔ چقدر مسلموني شيرينه! را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «یکی دوبار که رفت دیدار امام، تا '''چند روز حال عجیبی داشت.''' ساکت بود. می نشست و خیره می شد به یک نقطه می گفت«آدم وقتی امام رو می بینه، تازه می فهمه اسلام یعنی چه. چه قدر مسلمون بودن راحته. چه قدر شیرینه.» می گفت '''«دلش مثل دریاست. هیچ چیز نمی تونه آر...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۴۴ Root بحث مشارکتها صفحهٔ لباس ساده را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «وقتی برای خرید می رفتیم، بیشتر دنبال لباس های ساده بود با رنگ های آبی آسمانی یا سبز کم رنگ. از رنگ هایی که توی چشم می زد، بدش می آمد. یک بار '''لباس سرخ آبی پوشیدم'''؛ چیزی نگفت؛ ولی از قیافه اش فهمیدم خوشش نیامده. می گفت « لباس باید ساده باشه و تمیز»...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۴۲ Root بحث مشارکتها صفحهٔ رحمت يعني شهادت را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «عروسم که حامله بود به دلم افتاده بود اگر بچه پسر باشد، م'''عنیش این است که خدا می خواهد یکی از پسرهایم را عوضش بگیرد'''. خدا خدا می کردم دختر باشد. وقتی بچه دختر شد، یک نفس راحت کشیدم. مهدی که شنید بچه دختر است، گفت «'''خدارو شکر. در رحمت به روم باز شد....» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۴۰ Root بحث مشارکتها صفحهٔ عكس دخترمه! را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «زدیک عملیات بود. می دانستم دختردار شده. یک روز دیدم سرِ پاکت نامه از جیبش زده بیرون. گفتم «این چیه ؟» '''گفت «عکس دخترمه.»''' گفتم «بده ببینمش» گفت « خودم هنوز ندیده مش.» گفتم «چرا؟» گفت «الآن موقع عملیاته. می ترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده. باشه...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۳۸ Root بحث مشارکتها صفحهٔ چشم هاش پف كرده بود را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «مدتی بود، حساس شده بود'''. زود عصبانی می شد.''' دو سه بار حرفمان شده بود. رفتم پیش رئیس ستاد، گله کردم. دیدم حاج مهدی را صدا کرد و برد توی سنگر. یک ساعت آنجا بودند. وقت ِ بیرون آمدن، چشم های مهدی پف کرده بود. برگشتم پیش رئیس ستاد گفت «دلش پر بود. فرماند...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۳۵ Root بحث مشارکتها صفحهٔ امر به معروف را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «چند تا از بچه ها، کنار آب جمع شده بودند. یکی¬شان، برای تفریح، تیراندازی می کرد توی آب. زین الدین سر رسید و گفت «ا'''ین تیرها، بیت الماله. حرومش نکنین.»''' جواب داد «به شما چه؟» و با دست هلش داد. زین الدین که رفت، صادقی آمد و پرسید «چی شده؟» بعد گفت «م...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۳۳ Root بحث مشارکتها صفحهٔ بچه تهروني! را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «تازه وارد بودم. عراقی ها از بالای تپه دید خوبی داشتند. '''دستور رسیده بود که بچه ها آفتابی نشوند.''' توی منطقه می گشتم، دیدم یک جوان بیست و یکی دوساله، با کلاه سبز بافتنی روی سرش، رفته بالای درخت، دیده بانی می کند. صدایش کردم«تو خجالت نمی کشی این هم...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۳۱ Root بحث مشارکتها صفحهٔ مطالعه را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «وقتی از عملیات خبری نبود، می خواستی پیدایش کنی، '''باید جاهای دنج را می گشتی'''. پیدایش که می کردی، می دیدی کتاب به دست نشسته، انگار توی این دنیا نیست. ده دقیقه وقت که پیدا می کرد، می رفت سر وقت کتاب هایش. گاهی که کار فوری پیش می آمد، کتاب همان طور ب...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۳۰ Root بحث مشارکتها صفحهٔ وابسته ام مي كنيد به دنيا را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «خواهرش پیراهن برایش فرستاده بود. من هم یک شلوار خریدم، تا وقتی از منطقه آمد، با هم بپوشد. لباس ها را که دید، گفت '''«تو این شرایط جنگی وابسته ام می کنین به دنیا.»''' گفتم «آخه یه وقتایی نباید به دنیای ماها هم سربزنی؟» بالاخره پوشید. وقتی آمد، دوبار...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۲۸ Root بحث مشارکتها صفحهٔ اگه فرمانده نیم خیز راه بره، نیروها سینه خیز می رن را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «تازه زنش را آورده بود اهواز. طبقه ی بالای خانه ی ما می نشستند. آفتاب نزده از خانه می رفت بیرون. یک روز، صدای پایین آمدنش را از پله ها که شنیدم، رفتم جلویش را گرفتم. گفتم '''«مهدی جان! تو دیگه عیالواری. یک کم بیشتر مواظب خودت باش.»''' گفت «چیکار کنم؟ م...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۲۶ Root بحث مشارکتها صفحهٔ امضا رسيد را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «چند تا سرباز، از قرارگاه ارتش مهمات آورده اند. دو ساعت گذشته و هنوز یک سوم تریلی هم خالی نشده، عرق از سر و صورتشان می ریزد. یک بسیجی لاغر و کم سن و سال می آید طرفشان. خسته نباشیدی می گوید و مشغول می شود. ظهر است که کار تمام می شود.سربازها پی فرمانده...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۲۴ Root بحث مشارکتها صفحهٔ افسر عراقي را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «ماشین، جلوی سنگر فرماندهی ایستاد. آقا مهدی در ماشین را باز کرد. '''ته آیفا یک افسر عراقی نشسته بود. پیاده اش کردند. ترسیده بود'''. تا تکان می خوردیم.، سرش را با دست هایش می گرفت. آقا مهدی باهاش دست داد و دستش را ول نکرد. رفتند پنج شش متر آن طرف تر. گفت...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۲۳ Root بحث مشارکتها صفحهٔ خنده هميشگي را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «بعد از خیبر، د'''یگر کسی از فرمانده گردان ها و معاون هاشان باقی نماند بود''' ؛ یا شهید شده بودند، یا مجروح. با خودم گفتم «بنده ی خدا حاج مهدی. هیچ کس رو نداره. دست تنها مونده.» رفتم دیدنش. فکر می کردم وقتی ببینمش، حسابی تو غمه. از در سنگر فرماندهی رفت...» ایجاد کرد)
- ۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۲۱ Root بحث مشارکتها صفحهٔ آذوقه را ایجاد کرد (صفحهای تازه حاوی «سرتاسرِ جزیره را دودِ انفجار گرفته بود'''. چشم چشم را نمی دید.''' به یک سنگر رسیدیم. جلوش پر بود از آذوقه. پرسیدیم «اینا چیه ؟ »گفتند « هیچ کس نمی تونه آذوقه ببره جلو. به ده متری نرسیده، می زننش.» زین الدین پشت موتور، جعفری هم ترکش، رسیدند. چند تا بست...» ایجاد کرد)