تمام سیاهه‌های عمومی

از قصه‌ی ما

نمایش یک‌جای تمام سیاهه‌های موجود در قصه‌ی ما. می‌توانید با انتخاب نوع سیاهه، نام کاربری (حساس به کوچکی و بزرگی حروف) و صفحه‌های تغییریافته (حساس به بزرگی و کوچکی حروف)، نمایش را محدودتر سازید.

سیاهه‌ها
(جدیدترین | قدیمی‌ترین) نمایش ( | ) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۱۷ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ حبيب تون چشم انتظاره را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «هور وضعیت عجیبی دارد و بعضی وقت ها، ساقه های نی جدا می شوند و سر راه را می گیرند. انگار که اصلاً راهی نبوده. ساعت ده شب بود که از سنگرهای کمین گذشتیم. '''دسته ی اول وارد خشکی شده بود.''' ولی بقیه ی نیروها مانده بودند روی آب. وضع هور عوض شده بود؛ معبر ر...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۱۴ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ دعا كن سرشكسته نشوم را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «تا حالا روی آب عمل نکرده بودیم. برایمان ناآشنا بود '''توی جلسه ی توجیهی، با آقا مهدی بحثم شد''' که از این جا عملیات نکنیم. روز هفتم عملیات، مجروح شدم. آوردندم عقب توی پست امداد، احساس کردم کسی بالای سرم است. خود مهدی بود. یک دستش را گذاشته بود روی شا...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۲:۱۱ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ سخنرانی را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «پنجاه روز بود نیروها مرخصی نرفته بودند. یازده گردان توی اردوگاه سد دز داشتیم که آموزش دیده بودند، تجدید آموزش هم شده بودند. اما از عملیات خبری نبود. نیروها می گفتند «برمی گردیم عقب. هر وقت عملیات شد خبرمون کنین.» عصبانی بودم. '''رفتم پیش آقا مهدی...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۲۱ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ شناسایی را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «شناسایی عملیات خیبر بود. مسئول محور بودم و باید خودم برای توجیه منطقه، می رفتم جلو. با چند نفر از فرمانده گردان ها، سوار قایق شدیم و رفتیم موقع برگشتن، هوا طوفانی شد. بارانی می آمد که نگو. توی قایق پر از آب شده بود با کلی مکافات موتورش را باز کردی...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۱۸ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ ریش و موی بلند را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «توی خط مقدم. داشتم سنگر می کندم. چند ماهی بود مرخصی نرفته بودم. ریش و مویم حسابی بلند شده بود.یک دفعه دیدم شهيددل آذر با فرمانده لشکر می آیند طرفم، آمدند داخل سنگر. اولین باری بود که حاج مهدی را از نزدیک می دیدم. با خنده گفت «چند وقته نرفته ای مرخص...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۱۶ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ شیعیان اباعبدالله را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «سال شصت ودو بود؛ پاسگاه زید. کادر لشگر را جمع کرد تا برایشان صحبت کند. حرف کشید به مقایسه های بسیج ها و ارتشی های خودمان با نظامی های بقیه ی کشورها. مهدی گفت «درسته که بچه های ما در وفاداری و اطاعت امر با نظامی هاي بقیه ی جاها قابل مقایسه نیستند؛ '...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۱۵ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ به درد جبهه نمیخورن را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «تهران جلسه داشت. سر راه آمده بود اردوگاه، بازدید نیروهای در حال آموزش. موقع رفتن گفت '''«نصفِ آنها، به درد جبهه و سپاه نمی خورن.'''» حرفِ عجیبی بود. آموزش دوره ی سی و یک که تمام شد، قبل از اعزام، نصفشان تسویه گرفتند و برگشتند. رده: عناصر رده: دفاع...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۱۴ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ نظم جنگ را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «داشت سخنرانی می کرد، رسید به نظم. گفت «ما اگر تکنولوژی جنگی عراق را نداریم، اگر آن هواپیماهای بلند پرواز شناسایی را نداریم، لااقل می توانیم در جنگمان نظم داشته باشیم. '''امروز کسی که سپاهی است و شلوار فرم را با پیراهن شخصی می پوشد، یا با لباس سپا...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۱۳ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ از برادرم قرض گرفته ام را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «موقع انتخابات، مسئول صندوق بودم. دست که بلند کرد، آقا مهدی را توی صف دیدم. تازه فرمانده لشکرشده بود. به احترامش بلند شدم. گفتم بیاید جلوی صف. نیامد. ایستاد تا نوبتش شد. موقع رفتن، تا دمِ در دنبالش رفتم پرسیدم «وسیله دارین؟» گفت «آره». '''هرچه نگاه...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۱۱ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ باید حسین وار کار کنیم را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «نزدیک صبح بود که تانک هایشان، از خاکریز ما رد شدند. ده پانزده تانک رفتند سمت گردان رآوندی. دیدم اسیر می گیرند. دیدم از روی بچه ها رد می شوند. مهمات ِنیروها تمام شده بود. بی سیم زدم عقب. حاج مهدی خودش آمده بود پشت سر ما. گفت «به خدا من هم این جام. همه...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۱۰ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ پنج دقیقه خوابش برد را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «عمليات محرم بود. توی نفربرِ بی سیم، نشسته بودیم آقا مهدی، دو سه شب بود نخوابده بود. داشتیم حرف می زدیم. یک مرتبه دیدم جواب نمی دهد. همان طور نشسته، خوابش برده بود. چیزی نگفتم. پنج شش دقیقه بعد، از خواب پرید. کلافه شده بود. بد جوری. جعفری پرسید «چی ش...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۹ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ یه اسلحه به من بدید را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «مهدی بیست ساله، دست خالی، توی خط خرمشهر، گیر داده به سرهنگِ فرمانده که « '''چرا هیچ کاری نمی کنین؟ یه اسلحه به من بدید برم حساب این عراقیها رو برسم.''' » سرهنگ دست می گذارد روی شانه ی مهدی و می گوید « صبر کن آقا جون. نوبت شما هم می رسه. » مهدی می گوید...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۷ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ حاج همت روی دست ما زده بود را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «متوسلیان می گفت: '''من خیال می کردم خودم آدم جسوری هستم اما حاج همت روی دست ما زده بود''' او یک سری از تصاویر کوچک برچسب دار حضرت امام را توی جیب گذاشته بود هر چند لحظه ای یک بار کاغذ پشت یکی از آنها را جدا می کرد و در حالی که برچسب در کف دستش مخفی کرد...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۵ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ من زود تر از جنگ تموم میشم را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «نگ زده بود که نمی تواند بییاید دنبالم. باید منطقه می ماند. خیلی دلم تنگ شده بود. آن قدر اصرار کردم تا قبول کردخودم بروم.من هم بلیت گرفتم و با اتوبوس رفتم اسلام آباد.کف آشپزخانه تمیز شده بود.همه‌ی میوه های فصل توی یخچال بود؛توی ظرفهای ملامین چیده...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۳ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ همه کار هاش رو حساب بود را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی « همه‌ی کارهاش رو حساب بود. وقتی پاوه بودیم، مسئول روابط عمومی بود. هر روز صبح محوطه را آب و جارو می‌کرد. اذان می‌گفت و تا ما نماز بخوانیم، صبحانه حاضر بود. کم‌تر پیش می‌آمد کسی توی این کارها از او سبقت بگیرد. خیلی هم خوش سلیقه بود. یک‌بار یک فر...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۱ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ باید حاجی رو ببینم را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «بین نماز ظهر و عصر کمی حرف زد. قرار بود فعلاً‌ خودش بماند و بقیه را بفرستند خط. توجیه‌هاش که تمام شد و بلند شد که برود، همه دنبالش راه افتادند. او هم شروع کرد به دویدن و جمعیت به دنبالش. آخر رفت توی یکی از ساختمان‌های دوکوهه قایم شد و ما جلوی در ر...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۱:۰۰ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ فرمانده بی سنگر را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «شب عملیات خیبر بود. داشتیم بچه‌ها را برای رفتن به خط آماده می‌کردیم. حاجی هم دور بچه‌ها می‌گشت و پا به پای ما کار می‌کرد.درگیری شروع شده بود. آتش عراقی‌ها روی منطقه بود. هر چی می‌گفتیم «حاجی! شما برگردین عقب یا حداقل برین توی سنگر.» مگر راضی م...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۵۷ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ زورت به بچه رسیده؟ را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی « از دست کریمی، زیر لب غرولند می‌کردم که «اگر مردی خودت برو. فقط بلده دستور بده.»گفته بود باید موتورها را از روی پل شناور ببرم آن طرف. فکر نمی‌کرد من با این سن و سالم،‌ چه‌طور این‌ها را از پل رد کنم؛‌ آن هم پل شناور. وقتی روی موتور می‌نشستم، پا...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۵۴ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ پیگیر جهاد... را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «روز سوم عملیات بود. حاجی هم می‌رفت خط و برمی‌گشت. آن روز،‌ نماز ظهر را به او اقتدا کردیم. سر نماز عصر،‌ یک حاج آقای روحانی آمد. به اصرار حاجی، نماز عصر را ایشان خواند.مسئله‌ی دوم حاج آقا تمام نشده،‌ حاجی غش کرد و افتاد زمین. ضعف کرده بود و نمی‌...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۵۲ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ گفتگو شهید همت را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «به سنگر تکیه زده بودم و به خاک‌ها پا می‌کشیدم. حاجی اجازه نداده بود بروم عملیات. مرا باش با ذوق و شوق روی لباسم شعار نوشته بودم. فکر کرده بودم رفتنی هستم. داشت رد می‌شد. سلام و احوال‌پرسی کرد. پا پی شد که چرا ناراحتم. با آن قیافه‌ی عبوس من و اوضا...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۴۹ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ روزی که حاج قاسم تنها به دل دشمن زد را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «به همراه حاج قاسم در تمامی عملیات ها در منطقه حاج ابومهدی المهندس نیز حضور داشت. ما در چند عملیات با حاج قاسم و ابومهدی بودیم، یکی همین علمیات آزادسازی آمرلی و دیگری «زرگه» بود. از «ینگجه» عملیات شروع شد، در همان ابتدا یک تک تیرانداز داعشی اجاز...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۴۶ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ کارآفرینی شهید سلیمانی برای اشرار را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «یک روز شهید سلیمانی بدون اینکه ترسی داشته باشد جلسه‌ای را با سران اشرار و قاچاقچیان ساکن در نقاط مرزی شرق کشور برگزار کرد. ایشان در این جلسه به آن‌ها گفت: «شما چرا قاچاق می‌کنید، چرا دست از شرارت و خلاف برنمی‌دارید؟» آن‌ها پاسخ دادند:‌ ما کا...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۴۳ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ حاج قاسم بزهایم رو باید پیدا کند... را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «یک شب چوپانی کنار پادگان آمد و به نگهبان گفت من با حاج قاسم کار دارم و به حاجی بگید بیاد اینجا! نگهبان گفته بود حاجی حضور ندارد. پدر جون! اگر کاری دارید بگید ما پیام شما رو به ایشان می رسانیم... مرد چوپان همچنان اصرار به دیدن حاج قاسم داشت، تا اینک...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۳۹ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ آخوندا ما رو ول نمی کنند... را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «یکی از اساتید ریاضی دانشگاه تهران نقل می کرد: قرار بود جمع منتخبی از اساتید و نخبگان ریاضی برای شرکت در کنفرانسی بین المللی به یکی از کشور های غربی برن. وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه روحانی تو هواپیماست. به خودم گفتم بفرما؛ اینا سفر خارجی هم ما...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۳۶ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ پایان دادن به یک نزاع با گوش دادن به ندای زمین! را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «فرزند علامه حسن زاده خاطره ای را برای نخستین بار از ایشان نقل کرد و گفت: در مسیر تردد پدرم از منطقه لاریجان به آب اسک که در قدیم ماشین کمتر بوده و ایشان بیشتر با اسب یا قاطر طی طریق می کردند، روزی دو نفر که بر سر مالکیت یک زمین با هم اختلاف داشتند...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۴۹ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ خاطره جنگ را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «آقای جوادیان چرا تصمیم گرفتید برای عکاسی به جنگ بروید؟ آن زمان کشور در شرایط خاصی بود. برهه‌ای از زندگی ما با شرایطی خاصی مصادف شد که نامش جنگ بود. هر ایرانی که عرق ملی یا اعتقادات مذهبی داشت نمی‌توانست بیکار بماند و ماجرا را از دور نگاه کند. '''...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۳۸ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ ساخت مدرسه را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «اهالی محله تهرانپارس ، مابین فلکه دوم و سوم تهرانپارس مدرسه امت را می شناسند. آقای هوشنگی درباره خاطره ساخت این مدرسه می گوید: سال 64 یک قطعه زمین بلامعارض حدود 3 تا 4 هزارمترمربع در حدفاصل فلکه دوم و سوم بود که تصمیم گرفتم با کمک مردم در این زمین...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۳۱ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ ناجی کودک را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «عبدالواحد اسماعیل پور دانش آموز سال دوم راهنمایی مدرسه بعثت شهرستان سقز است، او زمانی که سال اول ابتدایی بوده به اتفاق خانواده اش به یکی از روستاهای نزدیک به مرز عراق می روند تا در مراسم عروسی یکی از بستگان پدرش شرکت نمایند. '''عبدالواحد یک مین...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۲۴ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ معلمی که کچل کرد را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «بعد از آن بهمن ماه سال 1392 بود که خبری در تمام شهر پیچید که مدرسه شیخ شلتوت مریوان، '''دانش آموزی با بیماری ناشناخته ای دارد''' که جثه نحیفش را آزار می دهد، موهایش را، شیطنت ها و بازی های کودکانه اش را گرفته و اگر فرشته ای برای نجاتش نمی رسید، روح و...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۱۹ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ حادثه در سد را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «چهاردهم فروردین بود و زمانی که مردم برای برای تفریح روز سیزدهم فرودین ماه در کنار سد خاکی که بزرگ و عظیم است جمع گردیده بودند . چند نفر از اهالی که برای شنا کردن اقدام نموده و با عدم توج به این موضوع که سدهای خاکی بدلیل رسوبات و شراط خاص آنها جای...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۵۸ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ اولین ایستگاه آتش نشانی را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «ا'''ولین ایستگاه آتش‌نشانی کشور''' در شهر تبریز در سال ۱۲۲۱ شمسی ساخته شده است. وجود برج تاریخی آتش نشانی (یانقین) در این شهر گواهی بر این ادعا است. '''در زمان‌های گذشته شب‌ها بر بالای این برج، فردی به نگهبانی مشغول بود که به محض مشاهده‌ی آتش یا آ...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۵۴ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ معلم فداکار را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «حادثه > داخلی- ساعت ۵:۲۰ صبح هفتم مهرماه، معلم مدرسه شبانه روزی علامه طباطبایی در روستای منیخ خرمشهر از خواب بیدار شد و بعد از خواندن نماز صبح، به آشپزخانه رفت تا برای دانش‌آموزان صبحانه درست کند. '''او خبر نداشت به‌علت ایراد رگلاتور، گاز از دا...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۵۱ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ راننده تاکسی حرفه ای را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «من یک راننده تاکسی حرفه‌ای هستم. یعنی برای شغلم، مسافری که با من همسفر می‌شود و تمام جوانب سفر ارزش قائل هستم. شغلم را خیلی دوست دارم. به همین دلیل هم دلم می‌خواهد '''به مسافرانی که با من همسفر می‌شوند، حس خوبی منتقل کنم'''، به آنها بگویم که سلام...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۴۶ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ موسس خانه سالمندان را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «اشرف الملوک که بود؟ او در سال ۱۳۰۴ ه‍جری قمری متولد شد. فخرالدوله به عنوان بانویی مؤمن، با کفایت و نیکوکار مشهور است. ا'''و از ثروت خود در امور خیریه فروگذاری نکرد.''' از جمله کارهای مهم او تأسیس آسایشگاه سالمندان در املاک موروثی‌اش واقع در کهری...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۷ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ سبز ترین تاکسی را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی ««ناصر خاکی» 72ساله، '''عاشق کتاب و داستان و طبیعت است'''. این عشق به نویسندگی و طبیعت همیشه همراه او بوده تا حتی وقتی که راننده تاکسی هم می‌شود، این علاقه ها وارد حرفه او شوند تا اول تاکسی سبزرنگ خود را تاکسی جنگلی کند هم مشغول نوشتن خاطراتش از مس...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۲۷ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ زلزله بم را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «سال 82 که زلزله دلخراش بم رخداد ما به عنوان امدادگر از همان ساعات اولیه به محل اعزام شدیم وقتی به بم رسیدیم جز خروارها خاک چیزی وجود نداشت از همان دقایق اول مشغول امدادرسانی شدیم با فرا رسیدن شب بخاطر تاریک بودن هوا مجبور شدیم فعالیت را تعطیل ک...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۲۳ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ اکیپ سحاب ماهان را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «دهم یا یازدهم فروردین 1394 بود که همراه دوتا دیگه از بچه های تیم سحاب ساعت هشت صبح برای گشت زدن از جلوی اداره هلال احمر ماهان حرکت کردیم. هوا زیاد بد نبود ولی هواشناسی اعلام کرده بود هوا طوفانی میشه. مصطفی یه نگاهی به آسمون انداخت و گفت:'''طبق معمو...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۱۷ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ راننده اتوبوس شهید را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «رضا استاد حسن بنا '''راننده اتوبوس دو طبقه شرکت واحد که در خط ميدان شوش'''، ميدان توپخانه (امام خميني) کار مي‌کرد، 11 آذر سال 1357 مطابق با اول محرم سال 1399 پس از انجام اقدامي عجيب و ايثارگرانه توسط يکي از مأموران فرمانداري نظامي تهران به شهادت رسيد....» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۰۸ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ زوجهای امدادگر را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «سیدرضا سیدالنگی از سال 1380 با جمعیت هلال‌احمر آشنا شده است؛ در استان گلستان. امدادگر کوهستان بوده و حالا چند سالی هم می‌شود که کارمند جمعیت هلال‌احمر است. در سال 87 با همسرش در جمعیت هلال‌احمر آشنا شده و از همان موقع یار غار همدیگر در کمک‌رسان...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۰۴ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ نجات گر هلال احمر را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «پ'''یداکردن پیکر جوان 20 ساله‌ای در کوه‌های بند بهمن کوار به عنوان تلخ ترین خاطره‌ام است'''. به ما اعلام کردند که در جستجوی جوان 20 ساله‌ای باشیم. این فرد به دلیل اختلاف با برادر خود با هدف خودکشی به ارتفاعات کوه‌های بند بهمن رفته بود. وقتی ما رسی...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۰۰ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ باخدا معامله کردم را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «صبح روز جمعه 10 آبان امسال مهدی تقی نیا، رفتگر شهرداری بیجار مثل بیشتر روزها مشغول جارو زدن کوچه و خیابان های اطراف میدان 7 شهید بود. او 21 سال است که در شهرداری کار می کند و '''همه او را به درستکاری می شناسند'''. روزهای پاییزی که بار و برگ درختان می‌...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۵۵ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ رفتگر گرگانی را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «حسن مزرعی‌نوده، که 13 سال است به‌عنوان پرسنل خدمات شهری در شهرداری گرگان کار می‌کند بعد از اینکه '''یک کیف پول حاوی یک میلیارد تومان چک و دلار پیدا کرد، به خانه رفت و با کمک همسرش توانست صاحب این کیف را پیدا کند.''' او سپس با این مرد تماس گرفت و بع...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۴۹ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ رفتگر قهرمان را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «ژائو یونجیو، رفتگر 56 ساله چینی ب'''ین اهالی شهرش لقب قهرمان واقعی''' زندگی را گرفته، انتخابی که به گفته خودش ریشه در کودکی و اطرافیان او دارد. زمانی که ژائو یک نوجوان 16 ساله بود پدرش فوت می‌کند و مادرش برای تامین مخارج زندگی مجبور شد به سختی کار ک...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۴۳ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ رفتگر دزفولی را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «'''دارنده۲ مدال طلای کشتی فرنگی نوجوانان آسیا و فرزند جانباز و آزاده سرافراز ۸ سال جنگ تحمیلی''' پس از بارها ناکامی برای پیدا کردن شغل در ادارات مختلف خوزستان، سرانجام در شهرداری دزفول به عنوان رفتگر مشغول به کار شده است. محمد حسینوند در گفت‌وگ...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۸ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ مشعل دار بازی های المپیک را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «علی باغبانباشی مرد تکرار نشدنی ایران است در دوهای استقامتی. این پیرمرد 88 ساله در مستند زندگی اش که به تازگی از تلویزیون پخش شد ، بخشی از خاطرات دوران قهرمانی اش را تعریف کرد. او که زاده طرقبه در 46 کیلومتری مشهد است می گفت:« من یک کشاورز زاده بودم...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۳۱ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ شهیدی که کبوتران خبر شهادتش را دادند را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «فقط خدا! خدا خواست اینجوری تربیت بشود، موقع جبهه رفتنش به او گفتم هر جا می‌خواهی برو، خدا به همراهت. سه تا از پسرهایم را هم‌زمان به جبهه‌های حق علیه باطل فرستادم، افتخار می‌کنم، خدا انشاالله این هدیه ناقابل مرا قبول کند، '''پسرم فدای علی‌اکب...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۲۶ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ شهیدانی که نحوه شهادتشان را می دانستن را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «حاج جواد امینی می‌گوید: شب آخر بعد از غروب آفتاب در حالی که لباس نو و تمیز پوشیده بود و چفیه به کمر بسته بود، به سنگر ما آمد و گفت: آمده‌ام خداحافظی کنم و بروم. وقتی سید جلیل از ما فاصله گرفت، تازه به خود آمدیم و متوجه شدیم سید لباس نو پوشیده و قب...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۱۵ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ آزاد سازی خرمشهر را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «عملیات بیت‌المقدس و آزادی خرمشهر ابعاد مختلفی دارد، رزمندگان بسیاری در این عملیات شرکت کردند آزادسازی خرمشهر یکی از مهمترین عملیات تاریخ است که برای همیشه در ذهن‌ها ماندگار شد. درست زمانی که عراقی‌ها تصور می‌کردند که پیروز میدان هستند، ور...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۵۲ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ بانوی امدادگر در جبهه! را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «صدیقه سمیعی فارغ‌التحصیل پرستاری یکی از امدادگران دوران جنگ تحمیلی بود که این روزها تمام وقت خود را در صرف آموزش به دانشجویان جوان کرده و به کار تحقیق، پژوهش و ترجمه می‌پردازد. == در جبهه به مجروحین امدادگری می کردم == '''سال 59 فارغ‌ التحصیل رش...» ایجاد کرد)
  • ‏۱۴ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۶:۳۰ Root بحث مشارکت‌ها صفحهٔ ما اسیر شدیم را ایجاد کرد (صفحه‌ای تازه حاوی «۲۰ اردیبهشت ۶۵ بود که از طرف هنگ '''ژاندارمی یزد''' برای انجام خدمت سربازی اقدام کردم. بعد از به عراقی‌ها نزدیک بودیم. سنگرها و خاکریزها همه کوتاه بودند. هوا گرم بود و من با زیرپوش سفید توی منطقه می‌گشتم که '''یکهو یک آقا به نام غفوری آمد وگفت:«...» ایجاد کرد)
(جدیدترین | قدیمی‌ترین) نمایش ( | ) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)