زوجهای امدادگر
سیدرضا سیدالنگی از سال 1380 با جمعیت هلالاحمر آشنا شده است؛ در استان گلستان. امدادگر کوهستان بوده و حالا چند سالی هم میشود که کارمند جمعیت هلالاحمر است. در سال 87 با همسرش در جمعیت هلالاحمر آشنا شده و از همان موقع یار غار همدیگر در کمکرسانی شدهاند. میگوید: «من و همسرم چون همکاریم، در خیلی از برنامهها با هم شرکت میکنیم. نمونهاش سیل آققلا که فروردین امسال اتفاق افتاد. در سیل آققلا و در 30 روز اول ماه، یعنی در برج یک بیشتر از 30 ساعت پسرمان را ندیدیم! کلا من و همسرم در اداره مشغول کارهای امدادرسانی و برپایی اردوگاه بودیم. یکی از این شبها، فکر میکنم شب پنجم فروردین بود، زمانی که خیلی از سیلزدهها از سمت آققلا به شهر گرگان میرفتند، ما هم داشتیم اردوگاههایمان را افزایش میدادیم. ساعت 11 شب بود که رئیسم با من تماس گرفت و گفت باید یک اردوگاه دیگر برپا کنید و سیلزدههایی که تازه آمدهاند را اسکان دهید. من گفتم ساعت 11 باید چه کار کنم؟ به کدام یکی از امدادگرها بگویم؟ چون بیشتر امدادگرها هم در خود منطقه عملیاتی بودند. آنهایی که در منطقه عملیاتی نبودند هم به قدری در آن چند روز کار کرده بودند که توان جسمانیشان واقعا تحلیل رفته بود.» البته آنها دست از کار نکشیدند و اتفاق جالبی را رقم زدند. میگوید: «خانمم که کنارم بود و ماجرا را فهمید گفت چرا از گروه فامیلی کمک نگیریم؟ امدادگرهایی که در فامیل بودند. همین شد که همان وقت شب، در گروه واتسآپ و تلگرام فامیلی این موضوع را مطرح کردیم و بلافاصله هم از فامیلهای همسرم و هم از فامیلهای خودم یک تیم 8 - 9 نفره تشکیل دادیم و تا ساعت چهار صبح یک اردوگاه 350 نفری را با چادرهای جمعیت برپا کردیم. این خاطره خیلی خوبی برای من و همسرم بود. جالب آنکه النگی در جریان سیل گلستان و در حین امدادرسانی، دچار شکستگی پا هم میشود اما به گفته خودش: «این شرایط را تحمل کردم و با این حال در امدادرسانی به مردم عزیزمان کم نگذاشتیم.» [۱]
- ↑ سید رضا سید النگی