ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «شهید احمد پور میدانی،قرارگاه مهندسی رزمی جهاد فارس»

از قصه‌ی ما
بدون خلاصه ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «مجموعه روایت‌های مهندسی رزمی جهاد فارس خاطراتی از عملیات «محرم» در ماه محر...» ایجاد کرد)
 
 
(۱ نسخهٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۱ کاربر دیگر نشان داده نشده)
سطر ۷: سطر ۷:
فرماندهی مهندسی رزمی قرارگاه جهاد در عملیات محرم، شهید احمد پورمیدانی بود
فرماندهی مهندسی رزمی قرارگاه جهاد در عملیات محرم، شهید احمد پورمیدانی بود
بعد از عملیات‌ رمضان‌ که‌ در‌ جنوب‌ استان‌ خوزستان‌ انجام‌ شد، در آبان سال ۶۱ عملیات‌ محرم‌ در منطقه‌ سومار و دشت‌ عباس‌ صورت گرفت. بچه‌های جهاد فارس در این عملیات نقش‌ بسیار ارزنده‌ای داشتند‌. فرماندهی‌ مهندسی‌ رزمی ‌قرارگاه‌ جهاد در عملیات محرم شهید احمد پورمیدانی‌ بود. (روایت محمد صبوری)
بعد از عملیات‌ رمضان‌ که‌ در‌ جنوب‌ استان‌ خوزستان‌ انجام‌ شد، در آبان سال ۶۱ عملیات‌ محرم‌ در منطقه‌ سومار و دشت‌ عباس‌ صورت گرفت. بچه‌های جهاد فارس در این عملیات نقش‌ بسیار ارزنده‌ای داشتند‌. فرماندهی‌ مهندسی‌ رزمی ‌قرارگاه‌ جهاد در عملیات محرم شهید احمد پورمیدانی‌ بود. (روایت محمد صبوری)
 
[[پرونده:2-1-272x181.jpg|50*50px|قاب|چپ|مهندسی رزمی جهاد]]
== اخلاص شهید احمد پورمیدانی ==
== اخلاص شهید احمد پورمیدانی ==
در عملیات‌ محرم‌ احمد پورمیدانی‌ مسئول‌ مهندسی‌ رزمی بود. صبح‌ عملیات‌ وقتی‌ پیروز از خط‌ برگشت‌، چنان‌ ضربتی‌ به ‌دشمن‌ زده بود که‌ آن‌ سرش‌ ناپیدا. برای صبحانه‌، کره‌، مربا و نان‌ محلی برای‌ ایشان‌ آوردم‌. حاج احمد شیشه‌­ی مربا را از وسط‌ سفره ‌برداشت‌ و علامت‌ روی‌ آن را خواند. یک­دفعه شروع‌ کرد به‌ گریه‌ کردن‌. گفتم‌: حاج احمد چرا گریه‌ می­کنی‌؟ الان‌ که‌ دشمن‌ تار و مار شده‌ و روز خوشحالی‌ ما است‌. حاج‌ احمد در جواب‌ گفت:‌ شما فکر می­کنید ما چنین‌ ارزشی‌ را داریم‌ که‌ خواهران‌ ما از شکری که سهم‌ فرزندان خودشان هست،‌ مربا درست‌ می‌کنند‌ و برای‌ ما می­‌فرستند؟! در وجود او اثری از منیت‌ نبود. حاج احمد سعی می­‌کرد که‌ حرکات‌ پیامبر را بشناسد و بر طبق‌ آن‌ حرکت‌ نماید. (روایت عبدالرحمن جزایری)
در عملیات‌ محرم‌ احمد پورمیدانی‌ مسئول‌ مهندسی‌ رزمی بود. صبح‌ عملیات‌ وقتی‌ پیروز از خط‌ برگشت‌، چنان‌ ضربتی‌ به ‌دشمن‌ زده بود که‌ آن‌ سرش‌ ناپیدا. برای صبحانه‌، کره‌، مربا و نان‌ محلی برای‌ ایشان‌ آوردم‌. حاج احمد شیشه‌­ی مربا را از وسط‌ سفره ‌برداشت‌ و علامت‌ روی‌ آن را خواند. یک­دفعه شروع‌ کرد به‌ گریه‌ کردن‌. گفتم‌: حاج احمد چرا گریه‌ می­کنی‌؟ الان‌ که‌ دشمن‌ تار و مار شده‌ و روز خوشحالی‌ ما است‌. حاج‌ احمد در جواب‌ گفت:‌ شما فکر می­کنید ما چنین‌ ارزشی‌ را داریم‌ که‌ خواهران‌ ما از شکری که سهم‌ فرزندان خودشان هست،‌ مربا درست‌ می‌کنند‌ و برای‌ ما می­‌فرستند؟! در وجود او اثری از منیت‌ نبود. حاج احمد سعی می­‌کرد که‌ حرکات‌ پیامبر را بشناسد و بر طبق‌ آن‌ حرکت‌ نماید. (روایت عبدالرحمن جزایری)
سطر ۶۲: سطر ۶۲:
[[رده: مهندسی رزمی]]
[[رده: مهندسی رزمی]]
[[رده: شهید احمد پور میدانی]]
[[رده: شهید احمد پور میدانی]]
[[رده: مراکز]]
[[رده: فارس]]
[[رده: دفاع مقدس]]
[[رده: عملیات محرم]]
[[رده: وقایع]]
[[رده: عناصر]]
[[رده: فکه]]
[[رده: خوزستان]]