ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «"به نام خدا، محمد بروجردی‌ام، مصاحبه نمی‌کنم"»

از قصه‌ی ما
بدون خلاصه ویرایش
سطر ۴۱: سطر ۴۱:
یک رودخانه‌ی عریض و طویلی از وسط جنگل رد می‌شد. بچه‌ها کنار این رودخانه شلوغ کاری می‌کردند. یک عده آن طرف ‌رودخانه ایستاده بودند و یک عده این طرف و دیدم آب یک جسد از نیروهای کومله را به سمت ما می‌آورد.
یک رودخانه‌ی عریض و طویلی از وسط جنگل رد می‌شد. بچه‌ها کنار این رودخانه شلوغ کاری می‌کردند. یک عده آن طرف ‌رودخانه ایستاده بودند و یک عده این طرف و دیدم آب یک جسد از نیروهای کومله را به سمت ما می‌آورد.


'''بچه ها گفتند که با یک شاخه جسد را بگیریم و بگذاریمش برای معاوضه. [[محمود کاوه]] انگار که سیمرغ را آتش زده باشیم از زمین سبز شد یا از آسمان افتاد و داد کشید:
بچه ها گفتند که با یک شاخه جسد را بگیریم و بگذاریمش برای معاوضه
[[محمود کاوه]] انگار که سیمرغ را آتش زده باشیم از زمین سبز شد یا از آسمان افتاد و داد کشید:


- کسی به جسد دست نزنه'''
- '''کسی به جسد دست نزنه'''


- آخه چرا؟ جسد کومله است برای معاوضه!
- آخه چرا؟ جسد کومله است برای معاوضه!