۳٬۲۲۹
ویرایش
سطر ۴۱: | سطر ۴۱: | ||
یک رودخانهی عریض و طویلی از وسط جنگل رد میشد. بچهها کنار این رودخانه شلوغ کاری میکردند. یک عده آن طرف رودخانه ایستاده بودند و یک عده این طرف و دیدم آب یک جسد از نیروهای کومله را به سمت ما میآورد. | یک رودخانهی عریض و طویلی از وسط جنگل رد میشد. بچهها کنار این رودخانه شلوغ کاری میکردند. یک عده آن طرف رودخانه ایستاده بودند و یک عده این طرف و دیدم آب یک جسد از نیروهای کومله را به سمت ما میآورد. | ||
بچه ها گفتند که با یک شاخه جسد را بگیریم و بگذاریمش برای معاوضه | |||
[[محمود کاوه]] انگار که سیمرغ را آتش زده باشیم از زمین سبز شد یا از آسمان افتاد و داد کشید: | |||
- کسی به جسد دست نزنه''' | - '''کسی به جسد دست نزنه''' | ||
- آخه چرا؟ جسد کومله است برای معاوضه! | - آخه چرا؟ جسد کومله است برای معاوضه! |