۱۰۴
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «== معلم سرسخت == مستقیم رفتم سراغ کدخدای ده برای تحویل گرفتن اتاقی که قرار بود...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
== | == طویله جایی برای زندگی! == | ||
مستقیم رفتم سراغ کدخدای ده برای تحویل گرفتن اتاقی که قرار بود محل اقامتم باشد. در کمال ناباوری جایی که برایم در نظر گرفته بودند، '''طویله خانهشان بود'''. کدخدا گاو و گوسفند و الاغش را به جای دیگری برد و آنجا را به من تحویل داد. | مستقیم رفتم سراغ کدخدای ده برای تحویل گرفتن اتاقی که قرار بود محل اقامتم باشد. در کمال ناباوری جایی که برایم در نظر گرفته بودند، '''طویله خانهشان بود'''. کدخدا گاو و گوسفند و الاغش را به جای دیگری برد و آنجا را به من تحویل داد. | ||
شروع کردم به تمییزکاری. کاه و علوفه و سرگینها را ریختم بیرون و زیراندازم را پهن کردم. والر و فانوسم را گوشهای گذاشتم و رفتم کاسه، بشقاب و رختخوابم را بیاورم. وقتی برگشتم، از چیزی که میدیدم آنقدر شوکه شدم که سرجایم بیحرکت ماندم. روی دیوار، گوشهی زمین، پشت والر مارمولکها راه میرفتند. چارهای جز بیرون کردنشان نداشتم. دمپاییام را دستم گرفتم و افتادم دنبال مارمولکها. | شروع کردم به تمییزکاری. کاه و علوفه و سرگینها را ریختم بیرون و زیراندازم را پهن کردم. والر و فانوسم را گوشهای گذاشتم و رفتم کاسه، بشقاب و رختخوابم را بیاورم. وقتی برگشتم، از چیزی که میدیدم آنقدر شوکه شدم که سرجایم بیحرکت ماندم. روی دیوار، گوشهی زمین، پشت والر مارمولکها راه میرفتند. چارهای جز بیرون کردنشان نداشتم. دمپاییام را دستم گرفتم و افتادم دنبال مارمولکها. |
ویرایش