کنسول انگلیسی

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۱۳ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «کنسول انگلیس پیش میرزا آمده بود. از هر دری حرف می‌زد. بعد هم شروع کرد فتوحات انگلیسی‌ها را در بین‌النهرین با آب و تاب بیان‌کردن. می‌خواست میرزا را بترساند. میرزا هم کم نیاورد و گفت: «ما به‌تازگی محموله بزرگی از سلاح را که هدیه فرماندهی ارتش ع...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

کنسول انگلیس پیش میرزا آمده بود. از هر دری حرف می‌زد. بعد هم شروع کرد فتوحات انگلیسی‌ها را در بین‌النهرین با آب و تاب بیان‌کردن. می‌خواست میرزا را بترساند. میرزا هم کم نیاورد و گفت: «ما به‌تازگی محموله بزرگی از سلاح را که هدیه فرماندهی ارتش عثمانی بوده دریافت کرده‌ایم و آماده مقابله با هر دشمن خارجی هستیم.» کنسول انگلیس دیگر حرفی برای گفتن نداشت.