تفاوت میان نسخه‌های «گیر افتادن مکانیک مسیحی درون بوم جرثقیل»

از قصه‌ی ما
(صفحه‌ای تازه حاوی «''گیر کردن مکانیک مسیحی درون بوم جرثقیل'' محسن لاله پرور مي گويد : آقاى مانوكيا...» ایجاد کرد)
 
 
(۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش‌شده توسط ۱ کاربر دیگر نشان داده نشده)
سطر ۲: سطر ۲:
محسن لاله پرور مي گويد :
محسن لاله پرور مي گويد :
آقاى مانوكيان يک مكانيك ارمنى بود. كارهاى عجيب غريبى انجام مى‏داد. يك دفعه بچه‏ ها رفته بودند با يك جرثقيل كار كنند احتياط نكرده بودند جكهاى بغلش را نزده بودند روى زمين جرثقيل از روى زمين بلند شده بود خورده بود زمين. بومش كج شده بود .  آقاى مانوكيان براى باز كردن لوله ‏ها و شلنگ هاى داخل بوم به راحتى رفته بود داخل  بوم جرثقيل . ما خودمان آنجا بوديم . ديديم به راحتى رفت داخل ولى بيرون نمى‏آمد چون اينقدر گريس آن داخل بود كه اصطحكاك نداشت كه خودش را بکشد بیرون. ما با يك جگر خونى او  را كشيديم بيرون.
آقاى مانوكيان يک مكانيك ارمنى بود. كارهاى عجيب غريبى انجام مى‏داد. يك دفعه بچه‏ ها رفته بودند با يك جرثقيل كار كنند احتياط نكرده بودند جكهاى بغلش را نزده بودند روى زمين جرثقيل از روى زمين بلند شده بود خورده بود زمين. بومش كج شده بود .  آقاى مانوكيان براى باز كردن لوله ‏ها و شلنگ هاى داخل بوم به راحتى رفته بود داخل  بوم جرثقيل . ما خودمان آنجا بوديم . ديديم به راحتى رفت داخل ولى بيرون نمى‏آمد چون اينقدر گريس آن داخل بود كه اصطحكاك نداشت كه خودش را بکشد بیرون. ما با يك جگر خونى او  را كشيديم بيرون.
[[رده: جهاد سازندگی]]
[[رده: مهندسی رزمی ]]
[[رده: فارس]]
[[رده: فارس]]
[[رده: اهالی شیراز]]
[[رده: اهالی شیراز]]
[[رده: جهاد سازندگی]]
[[رده: دفاع مقدس]]
[[رده: مهندسی رزمی جهاد]]
[[رده: وقایع]]
[[رده: مراکز]]
[[رده: عناصر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۳۵

گیر کردن مکانیک مسیحی درون بوم جرثقیل محسن لاله پرور مي گويد : آقاى مانوكيان يک مكانيك ارمنى بود. كارهاى عجيب غريبى انجام مى‏داد. يك دفعه بچه‏ ها رفته بودند با يك جرثقيل كار كنند احتياط نكرده بودند جكهاى بغلش را نزده بودند روى زمين جرثقيل از روى زمين بلند شده بود خورده بود زمين. بومش كج شده بود . آقاى مانوكيان براى باز كردن لوله ‏ها و شلنگ هاى داخل بوم به راحتى رفته بود داخل بوم جرثقيل . ما خودمان آنجا بوديم . ديديم به راحتى رفت داخل ولى بيرون نمى‏آمد چون اينقدر گريس آن داخل بود كه اصطحكاك نداشت كه خودش را بکشد بیرون. ما با يك جگر خونى او را كشيديم بيرون.