۳٬۲۲۹
ویرایش
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۸: | سطر ۸: | ||
'''سامان مجاهدین''' (منافقین) و گروه پیکار در اکثر مدارس فعال بودند. دانشآموزان چون در گروه سنی خاصی بودند و مطالعهی زیادی نداشتند، میخواستند از سادگی بچهها برای جذب استفاده کنند. من در خارج از مدرسه دیده بودم که کسانی که نشریات منافقین را میفروختند، حتی عنوانش را هم نمیتوانستند بخوانند و اطلاع نداشتند و ناآگاهانه آنها را فقط پخش میکردند. به لطف خدا، در دبیرستان ما ریزش خیلی کم بود، یا اصلاً نداشتیم. اکثر دانشآموزان دبیرستان، عضو انجمن اسلامی مدرسه بودند و خوشبختانه تماماً فعالیتهای مربوط به انقلاب را انجام میدادند و به دنبال گروهکهای منحرف نمیرفتند. این هم برمیگردد به حال و هوای آن موقع مدرسه و اعتقاد قویای که معلمان به انقلاب اسلامی داشتند. | '''سامان مجاهدین''' (منافقین) و گروه پیکار در اکثر مدارس فعال بودند. دانشآموزان چون در گروه سنی خاصی بودند و مطالعهی زیادی نداشتند، میخواستند از سادگی بچهها برای جذب استفاده کنند. من در خارج از مدرسه دیده بودم که کسانی که نشریات منافقین را میفروختند، حتی عنوانش را هم نمیتوانستند بخوانند و اطلاع نداشتند و ناآگاهانه آنها را فقط پخش میکردند. به لطف خدا، در دبیرستان ما ریزش خیلی کم بود، یا اصلاً نداشتیم. اکثر دانشآموزان دبیرستان، عضو انجمن اسلامی مدرسه بودند و خوشبختانه تماماً فعالیتهای مربوط به انقلاب را انجام میدادند و به دنبال گروهکهای منحرف نمیرفتند. این هم برمیگردد به حال و هوای آن موقع مدرسه و اعتقاد قویای که معلمان به انقلاب اسلامی داشتند. | ||
کتابخانه اینگونه راه افتاد | == کتابخانه اینگونه راه افتاد == | ||
علاقهام به موضوع کتاب و کتابخوانی، انگیزهام را برای برپایی کتابخانه در مدرسه مضاعف کرده بود. برای همین دنبال راهی بودم که بتوانم به این آرزو عینیت ببخشم. | علاقهام به موضوع کتاب و کتابخوانی، انگیزهام را برای برپایی کتابخانه در مدرسه مضاعف کرده بود. برای همین دنبال راهی بودم که بتوانم به این آرزو عینیت ببخشم. | ||
سطر ۱۷: | سطر ۱۷: | ||
دانشآموزان دبیرستان ما پیگیر مسال انقلاب بودند. بهترین کار برای تغذیهی آنها را مطالعه میدانستم. انصافاً هم گرایش خوبی به مطالعه داشتند. برای همین بچهها را در ادارهی کتابخانه مشارکت دادیم و سعی کردیم خودمان کمترین دخالت را داشته باشیم. | دانشآموزان دبیرستان ما پیگیر مسال انقلاب بودند. بهترین کار برای تغذیهی آنها را مطالعه میدانستم. انصافاً هم گرایش خوبی به مطالعه داشتند. برای همین بچهها را در ادارهی کتابخانه مشارکت دادیم و سعی کردیم خودمان کمترین دخالت را داشته باشیم. | ||
خرید کتاب با سود فروشگاه مدرسه | == خرید کتاب با سود فروشگاه مدرسه == | ||
یکی از ابتکارات جالبی که در آن دوره در دبیرستان شهید قاضی صورت گرفت، استفاده از سود فروشگاههای تعاونی مدرسه برای تهیهی کتاب بود. آن زمان، بچهها در فروشگاه مدرسه سهم داشتند؛ فروشگاه به صورت تعاونی اداره میشد. از این سهام، سودی هم به دانشآموزان میرسید. با رغبتی که خود دانشآموزان داشتند، قرار شد از محل سود این فروشگاهها، کتابهای مورد تقاضای بچهها را تهیه کنیم. برای مثال، کتابهای علمی کتابخانه، از همین منبع خریداری شد. این یعنی سرمایهگذاری دانشآموزان در یک پروژهی فرهنگی به نام کتابخانه! | یکی از ابتکارات جالبی که در آن دوره در دبیرستان شهید قاضی صورت گرفت، استفاده از سود فروشگاههای تعاونی مدرسه برای تهیهی کتاب بود. آن زمان، بچهها در فروشگاه مدرسه سهم داشتند؛ فروشگاه به صورت تعاونی اداره میشد. از این سهام، سودی هم به دانشآموزان میرسید. با رغبتی که خود دانشآموزان داشتند، قرار شد از محل سود این فروشگاهها، کتابهای مورد تقاضای بچهها را تهیه کنیم. برای مثال، کتابهای علمی کتابخانه، از همین منبع خریداری شد. این یعنی سرمایهگذاری دانشآموزان در یک پروژهی فرهنگی به نام کتابخانه! | ||
سطر ۲۵: | سطر ۲۵: | ||
برای رونق بخشیدن به کتابخانه، شعاری رایج کرده بودیم با این مضمون که «هر دانشآموز یک کتاب». این ابتکار هم خیلی جواب میداد. هم مشارکت بچهها تقویت میشد و هم غنای کتابها بالا میرفت. | برای رونق بخشیدن به کتابخانه، شعاری رایج کرده بودیم با این مضمون که «هر دانشآموز یک کتاب». این ابتکار هم خیلی جواب میداد. هم مشارکت بچهها تقویت میشد و هم غنای کتابها بالا میرفت. | ||
پیوند نشریهدیواری و کتابخانه | == پیوند نشریهدیواری و کتابخانه== | ||
از ابتکارات دیگری که برای جذب دانشآموزان به کتابخانه صورت دادیم، رونق بخشیدن به موضوع «نشریه دیواری» بود. یعنی ارتباطی منطقی برقرار کردیم میان این دو زمینه. بچهها برای تامین محتوای نشریهشان، حتماً به کتابخانه مراجعه میکردند. ما کمک میکردیم که بچهها راه تحقیق و پژوهش را بلد شوند. در واقع با یک تیر چند نشان میزدیم. | از ابتکارات دیگری که برای جذب دانشآموزان به کتابخانه صورت دادیم، رونق بخشیدن به موضوع «نشریه دیواری» بود. یعنی ارتباطی منطقی برقرار کردیم میان این دو زمینه. بچهها برای تامین محتوای نشریهشان، حتماً به کتابخانه مراجعه میکردند. ما کمک میکردیم که بچهها راه تحقیق و پژوهش را بلد شوند. در واقع با یک تیر چند نشان میزدیم. | ||
سطر ۳۳: | سطر ۳۲: | ||
مراحل تولید یک نشریهدیواری، خودش تربیتکننده بود؛ بچهها خودشان تقسیم کار کرده بودند؛ طراح، نقاش، خطاط، جمعآوریکنندهی مطالب و… مشخص میشد و هر کس وظیفهی خودش را انجام میداد. فراموش نمیکنم که یکی از دانشآموزان فعال در این زمینه، «'''شهید یوسف وشعالی جلیلیان'''» بود. نشریهدیواری که آماده میشد، در تابلو نصب میشد و همه میخواندند. انتقاد و پیشنهادها مطرح میشد و معمولاً جوایزی هم برای کارهای برتر در نظر گرفته میشد. | مراحل تولید یک نشریهدیواری، خودش تربیتکننده بود؛ بچهها خودشان تقسیم کار کرده بودند؛ طراح، نقاش، خطاط، جمعآوریکنندهی مطالب و… مشخص میشد و هر کس وظیفهی خودش را انجام میداد. فراموش نمیکنم که یکی از دانشآموزان فعال در این زمینه، «'''شهید یوسف وشعالی جلیلیان'''» بود. نشریهدیواری که آماده میشد، در تابلو نصب میشد و همه میخواندند. انتقاد و پیشنهادها مطرح میشد و معمولاً جوایزی هم برای کارهای برتر در نظر گرفته میشد. | ||
کتاب برای مناطق محروم | == کتاب برای مناطق محروم == | ||
من دو سال بعد که از '''دبیرستان شهید قاضی''' به ناحیه دو منتقل شدم، به عنوان مسئول واحد کتاب مشغول فعالیت شدم. | من دو سال بعد که از '''دبیرستان شهید قاضی''' به ناحیه دو منتقل شدم، به عنوان مسئول واحد کتاب مشغول فعالیت شدم. | ||
سطر ۴۳: | سطر ۴۲: | ||
بعدها کانون شعر و قصه هم اضافه شد به واحد ما. کارمان هم تربیت شعرا و نویسندگان بود که از دانشآموزان آن دوره، الان در بعضی از نشریات حضور دارند و بعضاً نویسندههای قابلی هستند. | بعدها کانون شعر و قصه هم اضافه شد به واحد ما. کارمان هم تربیت شعرا و نویسندگان بود که از دانشآموزان آن دوره، الان در بعضی از نشریات حضور دارند و بعضاً نویسندههای قابلی هستند. | ||
نق نمیزدیم، کار میکردیم | == نق نمیزدیم، کار میکردیم == | ||
در دههی شصت، نیروهای امورتربیتی خودشان را کارمند اداری نمیدانستند؛ کارشان واقعاً با اخلاص بود و از روی عشق و شور و علاقه. در آن دوره، ما اصلاً احساس نمیکردیم که به عنوان یک کارمند به ما ابلاغ دادهاند، همه یک دل و یک زبان و یک صدا کار میکردند. همه در جهت پیشبرد اهداف انقلاب کار میکردند. من همیشه میگویم انقلاب به ما یاد داد که از صبح تا شب باید کار کنیم. نق نزنید؛ به فکر پول نباشید، به فکر اضافهکار و ماموریت نباشید؛ ما اینطور تریبت شدیم. خستگی معنی نداشت. همه به محتوا فکر میکردند و دینی که نسبت به شهدا و انقلاب داشتند و این برای من خیلی مهم بود. | در دههی شصت، نیروهای امورتربیتی خودشان را کارمند اداری نمیدانستند؛ کارشان واقعاً با اخلاص بود و از روی عشق و شور و علاقه. در آن دوره، ما اصلاً احساس نمیکردیم که به عنوان یک کارمند به ما ابلاغ دادهاند، همه یک دل و یک زبان و یک صدا کار میکردند. همه در جهت پیشبرد اهداف انقلاب کار میکردند. من همیشه میگویم انقلاب به ما یاد داد که از صبح تا شب باید کار کنیم. نق نزنید؛ به فکر پول نباشید، به فکر اضافهکار و ماموریت نباشید؛ ما اینطور تریبت شدیم. خستگی معنی نداشت. همه به محتوا فکر میکردند و دینی که نسبت به شهدا و انقلاب داشتند و این برای من خیلی مهم بود. | ||
سطر ۶۰: | سطر ۵۹: | ||
[[رده:مدرسه]] | [[رده:مدرسه]] | ||
[[رده:دانش آموز]] | [[رده:دانش آموز]] | ||
[[رده:کتابخانه] | [[رده:کتابخانه]] | ||
[[رده:انقلاب اسلامی]] | [[رده:انقلاب اسلامی]] | ||
[[رده:ایران]] | [[رده:ایران]] | ||
[[رده:انقلاب فرهنگی]] | [[رده:انقلاب فرهنگی]] | ||
[[رده:معلم پرورشی]] | [[رده:معلم پرورشی]] | ||
[[رده: | [[رده:فعالیت فرهنگی]] | ||
[[رده:فعالیت آموزشی]] | [[رده:فعالیت آموزشی]] | ||
[[رده: وقایع]] | |||
[[رده: حافظه ملی]] | |||
[[رده: وقایع]] | |||
[[رده: عناصر]] | |||
[[رده: مراکز]] |