صفحهای تازه حاوی «سال ۶۱ که نامزد شدیم؛ قرار بود بعد از محرم ازدواج کنیم. اما جنگ هیچ قراری را نمیشناخت؛ علی به جبهه رفت و اسیرشد. مدتها از او بیخبر بودم و نگرانی بندبند جانم را گرفته بود. یکروز به هلال احمر زنگ زدم و پرسیدم:«علی زارعی نامه دارد؟» وقتی...» ایجاد کرد
(صفحهای تازه حاوی «سال ۶۱ که نامزد شدیم؛ قرار بود بعد از محرم ازدواج کنیم. اما جنگ هیچ قراری را نمیشناخت؛ علی به جبهه رفت و اسیرشد. مدتها از او بیخبر بودم و نگرانی بندبند جانم را گرفته بود. یکروز به هلال احمر زنگ زدم و پرسیدم:«علی زارعی نامه دارد؟» وقتی...» ایجاد کرد)