ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «مهتاب خین»

از قصه‌ی ما
۵۹ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۰۸
بدون خلاصه ویرایش
سطر ۱: سطر ۱:
'''کتاب «مهتاب خیّن» خاطرات شفاهی سردار همدانی'''
'''کتاب «مهتاب خیّن» خاطرات شفاهی سردار همدانی'''


'''شهید حاج حسین همدانی'''
[[شهید حاج حسین همدانی]] برای آن‌هایی که اطلاعاتی هرچند محدود از دوران دفاع مقدس داشتند، نامی آشنا بوده و هست. فرمانده رشیدی که هرگاه مسئولیتی را پذیرفت، خوش درخشید و نشان داد که شایسته انجام آن وظیفه بوده است، چه آن زمان که در حال دفاع از وطنش در برابر حمله وحشیانه صدام باشد و چه در زمانی که با دستور رهبرش در خط اول مقاومت اسلامی، فرماندهی مدافعان حرم اهل بیت(ع) را در مقابل مزدوران داعش برعهده گرفت. در نهایت نیز در راه همین وظیفه به شهادت رسید تا نامش را برای همیشه در تاریخ این کشور ماندگار شود.
 
شهید حاج حسین همدانی برای آن‌هایی که اطلاعاتی هرچند محدود از دوران دفاع مقدس داشتند، نامی آشنا بوده و هست. فرمانده رشیدی که هرگاه مسئولیتی را پذیرفت، خوش درخشید و نشان داد که شایسته انجام آن وظیفه بوده است، چه آن زمان که در حال دفاع از وطنش در برابر حمله وحشیانه صدام باشد و چه در زمانی که با دستور رهبرش در خط اول مقاومت اسلامی، فرماندهی مدافعان حرم اهل بیت(ع) را در مقابل مزدوران داعش برعهده گرفت. در نهایت نیز در راه همین وظیفه به شهادت رسید تا نامش را برای همیشه در تاریخ این کشور ماندگار شود.
«مهتاب خین» یکی از سه یادگاری باقیمانده از شهید حسین همدانی در حوزه کتاب است که با تلاش حسین بهزاد از میان انبوهی از خاطرات حاج حسین همدانی و به شیوه نگارش کتب تاریخ شفاهی منتشر شده است.       
«مهتاب خین» یکی از سه یادگاری باقیمانده از شهید حسین همدانی در حوزه کتاب است که با تلاش حسین بهزاد از میان انبوهی از خاطرات حاج حسین همدانی و به شیوه نگارش کتب تاریخ شفاهی منتشر شده است.       


سطر ۱۰: سطر ۸:
شهید حسین همدانی در این کتاب، به خوبی به نحوه انجام عملیات‌های فتح المبین و بیت المقدس پرداخته است و رشادت‌های رزمندگان اسلام به ویژه رزمندگان استان همدان را در جبهه‌ها تشریح کرده است.
شهید حسین همدانی در این کتاب، به خوبی به نحوه انجام عملیات‌های فتح المبین و بیت المقدس پرداخته است و رشادت‌های رزمندگان اسلام به ویژه رزمندگان استان همدان را در جبهه‌ها تشریح کرده است.


'''ذوق ژورنالیستی بهزاد'''
== ذوق ژورنالیستی بهزاد ==


سبک نگارش کتاب برگرفته از همان ذوق ژورنالیستی بهزاد است که سعی شده در آن به سبک و سیاق مصاحبه‌های تفضیلی عمل شود و تمامی مطالب و خاطرات در قالب پرسش و پاسخ بیان شود و البته همین موضوع باعث شده تا کتاب به شدت روان و خوش‌خوان شود به شکلی که با وجود تعداد زیاد صفحات کتاب- 991 صفحه- ولی بازهم می‌توان به راحتی آن را در زمانی مناسب خواند چرا که سوالات پرسیده شده در کتاب به قدری مهندسی شده است که به‌هیچ وجه مخاطب خود را خسته نمی‌کند.   
سبک نگارش کتاب برگرفته از همان ذوق ژورنالیستی بهزاد است که سعی شده در آن به سبک و سیاق مصاحبه‌های تفضیلی عمل شود و تمامی مطالب و خاطرات در قالب پرسش و پاسخ بیان شود و البته همین موضوع باعث شده تا کتاب به شدت روان و خوش‌خوان شود به شکلی که با وجود تعداد زیاد صفحات کتاب- 991 صفحه- ولی بازهم می‌توان به راحتی آن را در زمانی مناسب خواند چرا که سوالات پرسیده شده در کتاب به قدری مهندسی شده است که به‌هیچ وجه مخاطب خود را خسته نمی‌کند.   


'''حاج احمد متوسلیان و محمود شهبازی دستجردی'''
== حاج احمد متوسلیان و محمود شهبازی دستجردی ==
 
شهید حسین همدانی در این کتاب علاوه بر بیان خاطرات خود در ارتباط با همکاری مشترکش با بسیاری از سرداران نامدار دوران دفاع مقدس همچون حاج احمد متوسلیان و محمود شهبازی دستجردی و... توضیحاتی را در مورد فعالیت‌های این فرماندهان و روحیات آن‌ها می‌دهد و درواقع مخاطب اثر با خواندن آن علاوه بر شخصیت شهید حسین همدانی نسبت به شخصیت چندین نفر از شهدای شاخص دفاع مقدس نیز اطلاعات نسبتا کاملی را به دست می‌آورد.  
شهید حسین همدانی در این کتاب علاوه بر بیان خاطرات خود در ارتباط با همکاری مشترکش با بسیاری از سرداران نامدار دوران دفاع مقدس همچون حاج احمد متوسلیان و محمود شهبازی دستجردی و... توضیحاتی را در مورد فعالیت‌های این فرماندهان و روحیات آن‌ها می‌دهد و درواقع مخاطب اثر با خواندن آن علاوه بر شخصیت شهید حسین همدانی نسبت به شخصیت چندین نفر از شهدای شاخص دفاع مقدس نیز اطلاعات نسبتا کاملی را به دست می‌آورد.  


'''«مهتاب خین»'''
== مهتاب خین ==


«مهتاب خین» در بیست فصل روایت شده است که فصل پایانی آن در برگیرنده تعداد زیادی از عکس‌ها و اسناد مرتبط با شهید حسین همدانی ودیگر همرزمان او است که یکی از بهترین و جذابترین بخش‌های این اثر محسوب می‌شود.     
«مهتاب خین» در بیست فصل روایت شده است که فصل پایانی آن در برگیرنده تعداد زیادی از عکس‌ها و اسناد مرتبط با شهید حسین همدانی ودیگر همرزمان او است که یکی از بهترین و جذابترین بخش‌های این اثر محسوب می‌شود.     


'''پرده اول: کردستان'''
== پرده اول: کردستان ==


[در این بخش از کتاب شهید همدانی به بیان خاطرات خود از اولین روز آغاز غائله کردستان می‌پردازد و در خلال آن به ماجرای آشنایی خود با سردار بزرگ دفاع مقدس، جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان اشاره می‌کند.]
[در این بخش از کتاب شهید همدانی به بیان خاطرات خود از اولین روز آغاز غائله کردستان می‌پردازد و در خلال آن به ماجرای آشنایی خود با سردار بزرگ دفاع مقدس، جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان اشاره می‌کند.]
سطر ۴۶: سطر ۴۳:
در نهایت حاصل آن جلسه این شد که ما قبول کردیم برایش از سپاه استان همدان، چند دسته نیروی پاسدار کیفی داوطلب به مریوان بفرستم. سپس احمد یکی از نیروهای زبده خودش به نام تقی رستگار مقدم را صدا زد و به او گفت: برادرجان، شما این برادرهای عزیز من را ببر، قدری توی شهر و مناطق اطراف آن را به آن‌ا نشان بده و نسبت به موقعیت مریوان توجیه‌شان کن...
در نهایت حاصل آن جلسه این شد که ما قبول کردیم برایش از سپاه استان همدان، چند دسته نیروی پاسدار کیفی داوطلب به مریوان بفرستم. سپس احمد یکی از نیروهای زبده خودش به نام تقی رستگار مقدم را صدا زد و به او گفت: برادرجان، شما این برادرهای عزیز من را ببر، قدری توی شهر و مناطق اطراف آن را به آن‌ا نشان بده و نسبت به موقعیت مریوان توجیه‌شان کن...


'''پرده دوم: پیکار در عسرت'''
== پرده دوم: پیکار در عسرت ==
 
[شهید حاج حسین همدانی اولین فرمانده منطقه عملیاتی سرپل ذهاب در طول دوران دفاع مقدس بود که در این کتاب به اولین روزهای حضورش در این سمت در روزهای نخستین جنگ اشاره کرده است. او با توضیح شرایط سخت آن زمان و حملات پی‌در‌پی دشمن به خطوط دفاعی رزمندگان ایرانی این‌گونه می‌گوید.]
[شهید حاج حسین همدانی اولین فرمانده منطقه عملیاتی سرپل ذهاب در طول دوران دفاع مقدس بود که در این کتاب به اولین روزهای حضورش در این سمت در روزهای نخستین جنگ اشاره کرده است. او با توضیح شرایط سخت آن زمان و حملات پی‌در‌پی دشمن به خطوط دفاعی رزمندگان ایرانی این‌گونه می‌گوید.]


سطر ۷۹: سطر ۷۵:
بچه‌ها؟! بال در آورده بودند از خوشحالی. حالا مگر حرف حساب به خرجشان می‌رفت؟ هرچه می‌گفتم: آقاجان، من برای پرتاب این گلوله از تخصص ننه‌ام [قسمتی در پاورقی این بخش از کتاب وجود دارد که حاج حسین در آن به دوره کودکی خود اشاره می‌کند و می‌گوید که باغی در همدان داشتیم که نگهبان نداشت و مادرم هربار که از آنجا خارج می‌شدیم برای بیمه شدن باغ سه بار قل هو الله می‌خواند و به اطراف باغ فوت می‌کرد و من نیز در این قضیه از روش مادرم برای بیمه شدن گلوله خمپاره بهره برم] استفاده کردم باورشان نمی‌شد! [می‌خندد]
بچه‌ها؟! بال در آورده بودند از خوشحالی. حالا مگر حرف حساب به خرجشان می‌رفت؟ هرچه می‌گفتم: آقاجان، من برای پرتاب این گلوله از تخصص ننه‌ام [قسمتی در پاورقی این بخش از کتاب وجود دارد که حاج حسین در آن به دوره کودکی خود اشاره می‌کند و می‌گوید که باغی در همدان داشتیم که نگهبان نداشت و مادرم هربار که از آنجا خارج می‌شدیم برای بیمه شدن باغ سه بار قل هو الله می‌خواند و به اطراف باغ فوت می‌کرد و من نیز در این قضیه از روش مادرم برای بیمه شدن گلوله خمپاره بهره برم] استفاده کردم باورشان نمی‌شد! [می‌خندد]


'''پرده سوم: نبرد یازدهم شهریور''' 
== پرده سوم: نبرد یازدهم شهریور ==
   
[نبرد یازدهم شهریور در منطقه قراویز یکی از تلخ‌ترین خاطرات حاج حسین همدانی در دوران جنگ است که برای اولین بار شاهد از دست دادن 59 همرزم همدانی خود در جبهه است و این موضوع تاثیرات بسیار منفی‌ای بر روحیه او و بیشتر از آن بر روحیه شید محمود شهبازی فرمانده سپاه استان همدان می‌گذارد.]
[نبرد یازدهم شهریور در منطقه قراویز یکی از تلخ‌ترین خاطرات حاج حسین همدانی در دوران جنگ است که برای اولین بار شاهد از دست دادن 59 همرزم همدانی خود در جبهه است و این موضوع تاثیرات بسیار منفی‌ای بر روحیه او و بیشتر از آن بر روحیه شید محمود شهبازی فرمانده سپاه استان همدان می‌گذارد.]


سطر ۹۸: سطر ۹۳:
آقا، از همان‌جا بود که فهمیدم این مردم را باید از نو شناخت. این مردم شهید که می‌دهند، عوض آن که مایوس شوند، خودشان می‌شوند علمدار استقامت برای سایرین. خداوند عجیب با شهادت بچه‌ها، نفوس و قلوب خانواده‌های آن‌ها را منقلب می‌کرد.
آقا، از همان‌جا بود که فهمیدم این مردم را باید از نو شناخت. این مردم شهید که می‌دهند، عوض آن که مایوس شوند، خودشان می‌شوند علمدار استقامت برای سایرین. خداوند عجیب با شهادت بچه‌ها، نفوس و قلوب خانواده‌های آن‌ها را منقلب می‌کرد.


'''پرده چهارم: حماسه تنگ کورک'''
== پرده چهارم: حماسه تنگ کورک ==
   
[عملیات جدی سپاه همدان که بعد از شکست در ارتفاعات قلاویز انجام شد، درگیری آن‌ها با نیروهای بعثی در جهت مشغول شدن آن‌ها و فراهم شدن امکان شکستن محاصره چند هزار نفر از نیروهای ایرانی بود که در حصار مزدوران بعثی گیر افتاده بودند که از این عملیات به عنوان حماسه تنگ کورک یاد می‌کنند.]
[عملیات جدی سپاه همدان که بعد از شکست در ارتفاعات قلاویز انجام شد، درگیری آن‌ها با نیروهای بعثی در جهت مشغول شدن آن‌ها و فراهم شدن امکان شکستن محاصره چند هزار نفر از نیروهای ایرانی بود که در حصار مزدوران بعثی گیر افتاده بودند که از این عملیات به عنوان حماسه تنگ کورک یاد می‌کنند.]