ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «روحانی کتاب فروش»

از قصه‌ی ما
۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۷:۱۱
بدون خلاصه ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «== '''کتابفروشی در ساعت‎سازی''' == '''حجت الاسلام محمدحسین قربانی‌نژاد''' زمانی ک...» ایجاد کرد)
 
سطر ۲: سطر ۲:


'''حجت الاسلام محمدحسین قربانی‌نژاد''' زمانی که در تهران طلبه بود، یک مغازۀ ساعت‌سازی هم داشت. رئیس اتاق اصناف از او خواسته بود که به سبزوار بیاید. در سبزوار مغازۀ ساعت‌سازی دایر کرد و در کنار آن کتاب‌های مذهبی هم می‌فروخت. کتاب از تهران می‌آورد و با همان قیمت در بین کتاب‌فروشی‌های شهر تقسیم می‌کرد. رسالۀ حضرت امام را مخفیانه در بین آشنایان پخش می‌کرد. از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، اعلامیه می‌گرفت و به همراه یحیی استیری که عکاسی داشت، تکثیر می‌کردند.
'''حجت الاسلام محمدحسین قربانی‌نژاد''' زمانی که در تهران طلبه بود، یک مغازۀ ساعت‌سازی هم داشت. رئیس اتاق اصناف از او خواسته بود که به سبزوار بیاید. در سبزوار مغازۀ ساعت‌سازی دایر کرد و در کنار آن کتاب‌های مذهبی هم می‌فروخت. کتاب از تهران می‌آورد و با همان قیمت در بین کتاب‌فروشی‌های شهر تقسیم می‌کرد. رسالۀ حضرت امام را مخفیانه در بین آشنایان پخش می‌کرد. از دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد، اعلامیه می‌گرفت و به همراه یحیی استیری که عکاسی داشت، تکثیر می‌کردند.
== '''کلاس قرآن''' ==
== '''کلاس قرآن''' ==
حجت‌الاسلام قربانی‌نژاد، در تابستان برای اوقات فراغت بچه‌ها از دارالتبلیغ قم خواست برایشان مُبَلغ بفرستند. با همکاری حاج‌آقای فخر، مساجد را برای تشکیل کلاس‌های قرآن آماده کردند. بارها از سوی شهربانی تهدید شده بود که اگر در کلاس‌های قرآن حرف سیاسی زده شود، این کلاس‌ها را تعطیل ‌خواهند کرد. سرهنگ شمس، رئیس شهربانی، فرزندش را به کلاس قرآن فرستاده بود. روزی معلم  کلاس ضمن صحبت در مورد نماز، قرآن و مسائل جوانان، راجع به مسائل سیاسی هم صحبت کرده و در مورد مالکیت صهیونیست‌ها بر شرکت پپسی کولا، مطلبی گفته بود. بعد از کلاس، پسر سرهنگ شمس در خانه‌شان، شیشۀ پپسی را می شکند؛ وقتی دلیل کارش را جویا می شوند، قضیه را تعریف می کند،؛ به همین دلیل مشکلات زیادی برای کلاس ایجاد می شود.
حجت‌الاسلام قربانی‌نژاد، در تابستان برای اوقات فراغت بچه‌ها از دارالتبلیغ قم خواست برایشان مُبَلغ بفرستند. با همکاری حاج‌آقای فخر، مساجد را برای تشکیل کلاس‌های قرآن آماده کردند. بارها از سوی شهربانی تهدید شده بود که اگر در کلاس‌های قرآن حرف سیاسی زده شود، این کلاس‌ها را تعطیل ‌خواهند کرد. سرهنگ شمس، رئیس شهربانی، فرزندش را به کلاس قرآن فرستاده بود. روزی معلم  کلاس ضمن صحبت در مورد نماز، قرآن و مسائل جوانان، راجع به مسائل سیاسی هم صحبت کرده و در مورد مالکیت صهیونیست‌ها بر شرکت پپسی کولا، مطلبی گفته بود. بعد از کلاس، پسر سرهنگ شمس در خانه‌شان، شیشۀ پپسی را می شکند؛ وقتی دلیل کارش را جویا می شوند، قضیه را تعریف می کند،؛ به همین دلیل مشکلات زیادی برای کلاس ایجاد می شود.
۳۰۶

ویرایش