۲۹
ویرایش
زهرا قوامی (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «سردار عبدالرحمن جزایری در طول 8 سال جنگ تحمیلی به عنوان نیروی جهاد فارس در جن...» ایجاد کرد) |
زهرا قوامی (بحث | مشارکتها) |
||
سطر ۲: | سطر ۲: | ||
'''عبدالرحمن جزایری می گوید:''' | '''عبدالرحمن جزایری می گوید:''' | ||
يك تانك ارتشي را از توي باتلاق در آورده و آن را به تعميرگاه منتقل كرديم. فرمانده آن تانك آمد و اظهار داشت كه آنرا با تريلي به واحد خودمان منتقل كنيم . گفتم ما اينكار را انجامنميدهيم . گفت ، آقا ، تانك مال خودمان است . گفتم كه ميدانيم تانك مال شما هست . بدرد ما هم نميخورد . اينجا قانون دارد . گفت چه قانوني ؟ گفتم ، قانون اينجا ايناست كه تانك شما بايد سرويس شود. گفت مگر شما ميتوانيد تانك را سرويس كنيد ؟ گفتم ، بله . به ايشان گفتم شما فردا صبح تشريف بياوريد و تانك را سرويس شده ببريد . | يك تانك ارتشي را از توي باتلاق در آورده و آن را به تعميرگاه منتقل كرديم. فرمانده آن تانك آمد و اظهار داشت كه آنرا با تريلي به واحد خودمان منتقل كنيم . گفتم ما اينكار را انجامنميدهيم . گفت ، آقا ، تانك مال خودمان است . گفتم كه ميدانيم تانك مال شما هست . بدرد ما هم نميخورد . اينجا قانون دارد . گفت چه قانوني ؟ گفتم ، قانون اينجا ايناست كه تانك شما بايد سرويس شود. گفت مگر شما ميتوانيد تانك را سرويس كنيد ؟ گفتم ، بله . به ايشان گفتم شما فردا صبح تشريف بياوريد و تانك را سرويس شده ببريد . | ||
بچه ها تمام واسكازين و روغتهاي آنرا بيرون كشيدند واسكازين و روغن نو به جاي آن ريختنند . تمام شل وگل و لاي آنرا شستند و تميز كردند . تمام موتور را با نفت و فشار شيلنگ باد تميز كردند . حتي خان هاي داخل آنرا هم با روغن ترمز تميز كردند . اين تانك از هرجهت آماده شد . | بچه ها تمام واسكازين و روغتهاي آنرا بيرون كشيدند واسكازين و روغن نو به جاي آن ريختنند . تمام شل وگل و لاي آنرا شستند و تميز كردند . تمام موتور را با نفت و فشار شيلنگ باد تميز كردند . حتي خان هاي داخل آنرا هم با روغن ترمز تميز كردند . اين تانك از هرجهت آماده شد . | ||
صبح كه فرمانده آن آمد ، برايش باور كردني نبود . تانك هم ، تانك فرماندهي بود . گفت شما ميدانيد چكار كرديدهايد ؟ گفتم : نه . گفت شما واحد تانك ما را نجات داديد ، براي اينكه اين تانك بايد بر ديگران فرماندهي كند . اگر شما اين كار را انجام نميداديد ، معلوم نبود كه ما بايد چكار ميكرديم . اين حركت بچههاي جهاد در سرويس تانك فرماندهي يك اثر روحي خوبي را در واحد تانك گذاشته بود . | صبح كه فرمانده آن آمد ، برايش باور كردني نبود . تانك هم ، تانك فرماندهي بود . گفت شما ميدانيد چكار كرديدهايد ؟ گفتم : نه . گفت شما واحد تانك ما را نجات داديد ، براي اينكه اين تانك بايد بر ديگران فرماندهي كند . اگر شما اين كار را انجام نميداديد ، معلوم نبود كه ما بايد چكار ميكرديم . اين حركت بچههاي جهاد در سرويس تانك فرماندهي يك اثر روحي خوبي را در واحد تانك گذاشته بود . | ||
[[رده: جهاد فارسی]] | |||
[[رده:مهندسی رزمی]] | |||
[[رده:عبدالرحمن جزایری]] | |||
[[رده:اهالی شیراز]] |
ویرایش