وقتی قرار است بمیری!

از قصه‌ی ما

در طی مسابقاتی بین دانش اموزان در مدرسه ای که سفر به مشهد جایزه این مسابقه گذاشته شده بود دو نفر از دانش اموزان که همیشه کنارهم مینشستن و رفیق بودن ، یکی از اینها برنده سفر مشهد میشه اما پدرومادرش به دلیل امکان حادثه و اسیب دیدن پسرشون مخالفت میکنن و دانش اموز سهم سفر به مشهدش رو میده به رفیقش. رفیقش میره مشهد و موقعی که برمیگرده متوجه میشه دوستش در اثر گازگرفتگی جونشو ازدست میده!! [۱]

  1. محمود خانی