منافع شخصی خود را بر منافع دینی و ملی ترجیح می دهد،
از قصهی ما
میرزا برای تشکیل هسته نظامی جنگل در ابتدا سراغ هرکدام از خان ها که رفت به در بسته خورد تا اینکه به فکرش رسید سراغ «محمدتقی خان گشتی» برود. او خانی بود که در نیک نامی و وجاهت و وقار، شهره بود. میرزا نزد او رفت و با او صحبت کرد. محمدتقی خان وقتی سخنان میرزا را شنید برآشفت، خشمگین شد و میرزا را به اخراج از محل، حتی اخراج از گیلان تهدید کرد و گفت: « می دانی اگر جناب کنسول بداند میرزا کوچک خانِ تبعیدی نزد من آمده چه می کند؟ دمار از روزگار ما در می آورد و ما را به سُلابه می کشد» میرزا وقتی که دید این یکی هم فرقی با بقیه خانها ندارد و منافع شخصی خود را بر منافع دینی و ملی ترجیح می دهد، از این قشر فاصله گرفت و دیگر به سراغ آنها نرفت.