غائله ايرانشهر

از قصه‌ی ما

كمي بعد از ورودش به سپاه، طي ماموريتي، يك گروه بيست نفره از سپاه كاشان به فرماندهي شهيد «علي معمار» براي حفاظت از بيت حضرت امام عازم قم شد. آن روزها غائله «حزب خلق مسلمان» در قم اوضاع بدي را حاكم كرده و حفظ امنيت بيت حضرت امام داراي اهميت ويژه‌اي بود. با خاموشي آتش اين فتنه، تيم اعزامي از سپاه كاشان به شهر خود بازگشت. غائله بعدي كه كار دست انقلاب داد، غائله تركمن صحرا بود. خبري از اينكه بچه‌هاي سپاه كاشان يا عباس كريمي در سركوب اين بلوا شركت داشته‌اند يا نه، در دست نداريم اما پس از اين ماجرا، ضدانقلاب در سيستان و بلوچستان هم علم شلوغ بازي بلند كرد و شهرستان «ايرانشهر» هم شد مركز اين فتنه و دوباره گروهي از سپاه كاشان جمع شدند و رفتند «ايرانشهر» عباس در اين مرحله بود كه گل كرد. عملكرد او در غائله ايرانشهر در مورد جمع آوري اطلاعات و طراحي عمليات براي سركوب خوانين شورشي و اشرار مسلح، ‌چشم همه را گرفت. يكهو مي‌ديدند كه عباس غيبش زد و همه نگران مي‌شدند، يك دفعه هم سر و كله اش پيدا مي‌شد و كلي اطلاعات بكر و دست اول با خودش مي‌آورد. لباس محلي مي‌پوشيد و مي‌رفت ميان مردم و مي‌نشست با آنها گپ زدن يا ريشش را مي‌تراشيد و با لباس شخصي به عنوان مسافر به سوراخ سنبه‌هاي شهر سرك مي‌كشيد و با موشكافي، ته و توي فتنه را درمي‌آورد. آن موقع بچه‌هاي سپاه به كد و رمز و به اين تيپ كارهاي تخصصي، نا آشنا و در مكالمات با بي‌سيم درمانده بودند و نمي‌دانستند چطور عمل كنند تا طرح و برنامه‌شان لو نرود كه عباس آمد و پيشنهاد داد با لهجه غليظ قهرودي پشت بي سيم صحبت كنند كه براي مردم بلوچ كاملا ناآشناست.