عاشقانه های سه خواهر پرستار در نبرد با کرونا

از قصه‌ی ما
Mahzari1.jpg


«شهر بابل» در استان مازندران یکی از صدها شهرستان‌هایی بود که بیشتر بیمارستان‌های آن درگیر مقابله با ویروس کرونا بود و این موضوع کار کادر درمان را سخت‌تر کرد؛ ولی استقامت تنها چیزی بود که بچه‌های کادر درمان بابل از خودشان به نمایش گذاشتند. اثبات این استقامت، خانواده ایست که ۴ عضو آن پرستار بوده و از زمان شیوع ویروس کرونا تا به حال نه تنها خدمت را رها نکرده بلکه اقدامات بسیار دلسوزانه و خوبی را انجام دادند.


هدف شغلیِ ما خدمت به مردم بود

«معصومه، مریم و مطهره محضری» سه خواهر پرستار بابلی هستند که از مدافعان خط مقدم سلامت در بحران کرونا بودند، همسر مطهره هم پرستار بوده و هم دوره هستند. معصومه خواهر بزرگتر متولد سال ۱۳۶۱ است، مریم متولد سال ۱۳۶۴ و مطهره متولد ۱۳۷۳، این سه خواهر در یک خانواده ۶ نفره زندگی می‌کنند، معصومه و مطهره متأهل بوده و مریم مجرد است، پدرشان بازنشسته بوده و مادر خانه‌دار است.

معصومه محضری در رابه با شغل پرستاریشان میگوید: رشته تحصیلی من علوم تجربی بود تا اینکه در دانشگاه رشته پرستاری قبول شدم، خواهرم مریم که پیگیر اوضاع و احوال من و همچنین تحقیق درباره این رشته بود پس از اتمام دوران دبیرستان پرستاری قبول شد پس از آن خواهر آخر هم به تبعیت از ما دو نفر پرستاری قبول شد. پدرم همیشه به ما می‌گفت؛ از شما توقع دارم شغلی را انتخاب کنید که به‌طور مستقیم بتوانید به مردم خدمت بدهید، از این رو موافق پرستار شدن ما بود و در این راه به همراه مادرم حمایت‌مان کرد.


به جای قرنطینه خانگی، در بیمارستان بودیم

ما با شیوع ویروس تازه وارد کرونا، هر روز در بیمارستان حاضر می‌شدیم. اوایل که آمار فوتی‌ها در حال افزایش بود ترس سراسر وجودم را فرا گرفته بود ولی احساس مسؤولیت در وجودم جانی دوباره گرفته بود و کم کم توانستم بر ترس غلبه کنم، ولی از اینکه بیماران را در اوضاع بد می‌دیدم حالم بد می‌شد اشک می‌ریختم. البته والدینم دلداری‌مان می‌دادند و می‌گفتند: توکل بر خدا کنید و وظیفه شغلی و انسانی خود را انجام بدهید اما دل نگران بودند و پدرم ختم قرآن گرفته بود و مادرم شب‌ها خواب نداشت، استرس ما چهار نفر را داشتند.

من موقع سال تحویل، در شب بیست‌ونهم اسفند ماه شب کار بودم. در بخش ما ۱۳ بیمار بدحال وجود داشت که همه به دستگاه اکسیژن وصل بودند، صبح فوتی داشتیم و آن شب را تا صبح مشغول کار بودم؛ بنابراین اصلا متوجه تحویل سال نشدم!

بحران کرونا احساس مسؤولیت را در خانواده ما بیشتر کرد‌، وضعیت شهر خوب نبود باید کاری می‌کردیم و از جان مایه می‌گذاشتیم، من حتی وصیت خودم را نوشتم و با توکل بر خدا در محل کار حاضر شدم.

تا ۱۲ شب افطاری نخوردیم

مطهره محضری خواهر کوچکتر که همسرش نیز پرستار بوده و هر دو در بیمارستان روحانی مشغول به‌کار هستند بیان می کند: بسیاری از همکارانم درگیر این ویروس شدند، در اولین شب ماه رمضان در بخش CPR حضور داشتم در حالیکه روزه بودیم چند مورد مریض بدحال داشتیم تا ۱۲ شب هیچ چیزی نخوردیم، چرا که اولویت برای ما انجام کار بیماران است.

ناگفته نماند اوایل اسفند ماه سال گذشته پس از برگزاری مراسم عروسی‌مان، وارد بحران کرونا شدیم و در این مدت شاهد مرگ و میر بسیاری از بیماران بودم، من بر بالین بیماران استرس فراوانی داشتم فقط به نجات‌شان فکر می‌کردم البته ممکن بود آلوده شوم ولی به خودم روحیه می‌دادم تا وظیفه‌ام را به درستی انجام بدهم.


فیلم خبری

منابع

«عاشقانه‌های سه خواهر پرستار در نبرد با کرونا/ از وصیت‌نامه در بحران تا تحویل سال در قرنطینه». خبرگزاری فارس. 28 اردیبهشت 99

«تلاش های عاشقانه اما خواهرانه در جبهه سلامت». خبرگزاری صداوسیما. 21 اردیبهشت 99