سیدجلیل ساداتی هنرمند انقلابی

از قصه‌ی ما
شهید سید جلیل ساداتی

معرفی

شهید سید جلیل ساداتی از شهدای هنرمند استان یزد و از مربیان و مسئولان امور تربیتی استان در خانواده-ای بسیار مذهبی و از لحاظ اقتصادی متوسط متولد می شود.

پدرش در اداره کل آموزش و پرورش استان یزد مشغول بوده است و مادرش خانه دار. با اینکه وضعیت اقتصادی خانواده ضعیف است و پدر مجبور بوده علاوه بر کار در اداره، گاهگداری به مسافرکشی هم روی آورد اما بعد معنوی و فرهنگی و مذهبی خانواده بسیار بالا بوده است. احتمال می رود یکی از عواملی که توانسته از جلیل مردی با عقیده بسازد تنفس در خانواده ای است که در مجاورت مسجد می زیسته، از فعالین مذهبی و معتمدین محله بوده است و پای روضه از خانه آنها قطع نمی شده باشد. حشر و نشر آنها با بزرگانی چون آیت الله آیت اللهی، آیت الله فقیه خراسانی و علمای مشهور یزد از دیگر عوامل شخصیت ساز برای شهید سید جلیل ساداتی بوده است. پسری خلاق، علاقمند به موسیقی از همان بچگی، فعال و دوست داشتنی.

تحصیل

در هنرستان به علت علاقه به کارهای عملی در رشته ماشین افزار شروع به تحصیل می کند و همزمان برای آموزش سازهای موسیقی و رسیدن به علاقه اش به واحد پیشاهنگی استان رفته و در رشته ساز ترومپ ثبت نام می نماید. با این گروه آموزش های مختلف می بیند و در مراسمات مختلف شاهنشاهی شرکت می¬کند اما به محض آگاهی از اهداف رژیم و سوء استفاده از آنها و همچنین فضای غیراخلاقی موجود مانند اختلاط جنسیتی و... سریعا از گروه خارج شده و تا مدتی موسیقی را کنار می گذارد. به علت عدم قبولی در دانشگاه و وجود رویاهای گوناگون در ذهنش قصد سفر به هندوستان و ادامه تحصیل در آن کشور می کند اما پس از سفری کوتاه بازمی گردد و بالاجبار به سربازی می رود.

فعالیت هنری

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در امور تربیتی آموزش و پرورش استان مشغول شده و در همان اوایل انقلاب و در اوج مخالفت های موجود با اقداماتی که بوی طاغوت می دهد همچون موسیقی، با جرئت و جسارت و با دیدگان باز، سازهای انبار شده در اداره را بیرون می کشد و با کش و قوس های فراوان شروع به جذب هنرجوی دانش آموز می کند و اینگونه اولین واحد سرود و موزیک را در سال 1360 راه اندازی می کند. این اقدام او در سراسر کشور و تمامی واحدهای امور تربیتی کشور صدایی بلند به پا می کند. اما این تازه اول راه او است. شهید برای گسترش کارش نیاز به مکانی برای ضبط سرودها و تمرین دارد. برای همین، مکانی مخروبه را می یابد و با کمک افراد گروهش آنجا را به مجهزترین واحد ضبط موسیقی استان و پیشرفته تر از واحد ضبط صدای رادیو تلویزیون یزد می-نماید. پس از آن مدیریت واحد سمعی بصری یا همان واحد هنری فعلی را به عهده می گیرد و روزانه تلاش می کند فضای هنر را در مدارس گسترش دهد. او پس از راه اندازی گروهش و بعد از جا افتادگی گروهش در کشور و اجرای سرودهای مختلف و زیبا در استانهای دیگر از سیستان تا رامسر و از تبریز تا بندرعباس و شناخته شدن او و گروهش و ایجاد الگویی برای همه واحدهای تربیتی استانهای دیگر تلاش می کند با امام خمینی(ره) دیدار کند و توسط گروهش اجرایی در محضر ایشان داشته باشد. اجرا انجام می شود و نتیجه ای فوق العاده به دست¬ می دهد. امام سفر به سوریه و یک سکه بهار آزادی را برای همه افراد گروه به عنوان جایزه اهدا می کند و گروه راهی سوریه می شوند. سکه های بچه ها با موافقتشان در امر گسترش و تجهیز واحد سرود و موزیک و ایجاد استدیو به کار می گیرد به کار گرفته می شوند. او همچنین با مقداری از این مبلغ چند دستگاه موتورسیکلت برای اعضای گروهش خریداری می کند و تصمیم می گیرد مراسمی در سالگرد پیروزی انقلاب با کمک گروهش برگزار کند. مراسم، رژه موتوری گروهش همزمان با خواندن سرود در میدان مرکزی شهر است. اجرایی بسیار زیبا و با تحیر تماشاچیان. او اجرای گروهش را به شهرها و مراسمات خلاصه نمی کند و تصمیم می گیرد تا در جبهه ها حاضر شود. اجراهای متعددی برای رزمندگان دفاع مقدس و برای نشاط و افزایش روحیه آن ها انجام می دهد. سید جلیل همچنین احیاگر سینما دانش اموز فعلی یزد هم بوده است. سینما دانش آموز که قبل از انقلاب به نام دیگری شهرت داشته، پس از ورود شهید به واحد تربیتی اداره آموزش و پرورش استان یزد مورد توجه او قرار گرفته و پس از تغییراتی در شکل آن و همچنین تغییر کاربری به سالنی مخصوص سینما و تئاتر و همچنین مراسمات دانش آموزی با نام سالن دهم فروردین بدل می گردد و با ورود آپارات، رسما به نمایش آثار روز سینمای ایران می پردازد. شهید جلیل ساداتی گروهش را به واقع تربیت کرده و نه تنها گردآورده بلکه تک تک افراد گروه به تاثیراتی ژرف که شهید بر روی شخصیتشان گذاشته اذعان دارند. شاگردان شهید، صندوق این خاطراتند، خاطراتی که هر کدام الگوی تربیتی منحصربفردی به ما می دهد.

شهادت

شهید جلیل ساداتی قبل از آخرین حضور خود در جبهه و به عنوان رزمنده تمام اقدامات پیشین خود را در زمینه های هنری و تربیتی به دوستانش می سپارد و حتی از دوست و همکار نزدیکش مهدی رفوگر می-خواهد کارهای باقی مانده اش را انجام دهد چون این اعزام، آخرین گامهای زندگی اوست. وی سرانجام در پانزدهم مردادماه 1364 در عملیات قدس 5 به درجعه رفیع شهادت نایل می شود.

منبع

آرشیو دفتر تاریخ شفاهی یزد