سوگ مادر کرونایی در مرگ نوزادی که هرگز ندید

از قصه‌ی ما

این پرستار فداکار در ادامه سخنانش از چهره سیاه و مرگ‌بار کرونا و خاطرات غم‌باری که برای او و بیماران رقم زده اشاره می‌کند و در این خصوص می‌گوید: در دوران عید در بیمارستان امام رضا(ع) در بخشی که زنان باردار مبتلا به کرونا یا مادرانی که کرونا داشتند و وضع حمل کرده بودند، مشغول به کار بودم در آنجا واقعا شدت ریسک و خطر بیماری بالا بود و از طرفی جدا کردن نوزاد از مادر فشار روحی مضاعفی برای مادر بیمار محسوب می‌شد، مادری که در این شرایط باید به تنهایی این فشار را تحمل می‌کرد و از دیدار عزیزانش نیز محروم‌ بود.

این بانوی پرستار از مادر جوانی برایم حکایت می‌کند که به کرونا مبتلا شده بود و همسرش به علت اعتیاد او را رها کرده بود و ماجرا را این گونه بیان می‌کند: خانواده‌ این زن جوان از روستاهای کلات جهت وضع حمل و درمان کرونا او را به بیمارستان آورده بودند و بدون اینکه جویای احوال او شوند، آنها این مادر جوان را در بیمارستان رها کرده و به روستایشان بازگشته بودند اما متاسفانه این مادر مبتلا به کرونا طفل خود را از دست داد، انگار روزگار سیاه این مادر جوان پایانی نداشت، او مدام جویای احوال نوزادش بود و پی در پی از ما تقاضای عکس یا فیلمی از فرزندش را می‌کرد اما پرستاران و کادر درمان زبانشان یارای آن را نداشت تا به او حقیقت ماجرا را بگویند، بالاخره بعد از چند روز با بهانه‌گیری‌های و اصرار زیاد او مجبور شدیم حقیقت امر را به او بگوییم. این مادر یک شبانه روز در سوگ این فراق اشک ریخت و دیدن این صحنه واقعا برای هر انسانی متاثر کننده بود.