سوژه های فیلم سازی در آمریکای لاتین و ونزوئلا
رفتار جالب چاوز با نظامی های سرخپوست
ایشان که نظامی بودند. داشتند سربازان را در جنگل برای یک مانوری میبردند. دو نفر از سربازان را میبینند که پوتینهایشان را در آوردهاند و دارند پیاده میروند. آنها را صدا میکنند. میگویند شما بر خلاف آن چه که قانون ارتش میگوید چرا پوتینهایتان را در آوردهاید. این دو نفر که سرخپوست بودند میگویند ما با پوتین نمیتوانیم با زمین ارتباط برقرار بکنیم. وقتی پایمان را روی زمین میگذاریم، با زمین که مادر ما است ارتباط میگیریم. ایشان میگوید تا توی جنگل هستیم شما میتوانید بدون پوتین باشید ولی وقتی که توی پادگان میآییم باید پوتین پایتان باشد. به یک سری مسائلی توجه میکند که قبلاً به آنها توجه نشده بود.
آمریکای لاتین بیشترین آب شیرین در منطقه را دارد
در آمریکای لاتین ثروت فراوان است. منابع طبیعی و آب که جنگ آینده است. بیشترین آب شیرین در این منطقه وجود دارد. بزرگترین رودخانههای دنیا در این جا است. رودخانه آمازون که رودخانه بزرگی است. یکی از شاخههای آمازون که در آن منطقه از خیلی از کشورها رد میشود، رود کارونی در ونزوئلا است که کمعرضترین نقطه آن که میخواستند پل بزنند یک کیلومتر بود. بعضی نقاط آن به بیست کیلومتر هم میرسید. حالا میگویید بیست کیلومتر که یک دریاچه میشود ولی وقتی این آب جریان دارد رودخانه میشود. این ثروتشان است. در مقابل یک شکاف طبقاتی بسیار عظیم وجود دارد. مردمانی که حاشیهنشین هستند. تعداد زیادی از مردم سالها در زاغهها زندگی میکنند. در این زاغهها خیلی خبرها هست که میتواند مورد توجه فیلمسازان و هنرمندان قرار بگیرد. این که بتوانند اینها را تعریف و تفسیر بکنند و از اینها مستند بسازند. گاهی مسائل اینها این قدر دردناک است و به خاطر رابطههای آزادی که در این جاها هست. حالا گفتنش.
معضل دختران مجرد زیاد
یکی از سفرای ما در آن جا. یکی از دوستان تعریف میکرد رفتم دیدم دارد گریه میکند. گفتم چه اتفاقی افتاده. توی یکی از این زاغهها رفته بود. میگفت یک مادر و پسری دیدم که دارای بچه مشترک بودند. خیلی عجیب نیست که این چیزها در آن جا شنیده بشود. دختران مجرد یکی از معضلات اجتماعی جوامع آمریکای لاتین است. تعدادشان هم خیلی زیاد است. پذیرش بچه توسط دختر مجرد در خانواده کاملاً طبیعی اتفاق میافتد ولی اینها چه جوری بزرگ میشوند، آیندهشان چه جوری خواهد بود، اینها محل سؤال و محل بحث است.
ایران بزرگترین صادرات خدمات فنی مهندسیمان در طول تاریخ خودرا، به آمریکای لاتین داشته
ما برای اولین بار بزرگترین صادرات خدمات فنی مهندسیمان را در طول تاریخ کشور ایران، نه جمهوری اسلامی ایران، به آمریکای لاتین داشتیم. ما در ونزوئلا یک چیزی بالای دو میلیارد دلار ساختمان سازی داشتیم. بیش از دو میلیارد دلار. رقم خیلی بالا است. آنهایی که خوب کار کردند تا قران آخر هم پولشان را از ونزوئلا گرفتند. یعنی این طوری نبود که پولی بگیرند. گاهی مخالفین دولت میگفتند پول ایران را بردند آن جا خرج کردند. یا چندین هزار تراکتور ایرانی به کل منطقه آمریکای لاتین، به نیکارگوئه رفت. به دومینکن رفت. به اکوادور رفت. بیش از هفتصدتا تراکتور به بولیوی رفت. آنها از حضور ایرانیها استقبال هم میکنند. اگر یک جامعه ایرانی برود و در آن جا شکل بگیرد، این بسیار خوب است. ما الآن در آمریکای لاتین جامعه ایرانی داریم.
چندین قشر ایرانی در آمریکای لاتین داریم
جامعه ایرانیهایی که در آمریکای لاتین هستند، چند قشر هستند. یک قشر بهائیهایی هستند که قبل از انقلاب آنها را با یک برنامه کاملاً حسابشده بردند در این کشورها پخش کردند. سری دوم عمدتاً ایرانیهایی بودند که در آمریکا و اروپا تحصیل میکردند. همسران لاتینی گرفته بودند. در ایران جنگ میشود و اینها به ایران برنمیگردند. میروند در آمریکای لاتین میمانند. نسل سومی که به آمریکای لاتین رفتند با رابطهای بود که از اواخر دولت آقای خاتمی شروع شد و در دو دولت قبل هم ادامه پیدا کرد، اینها آمدند. الآن در این کشورها یک جامعه ایرانی تقریباً قوی ایجاد شده. اینها بعضاً در اقتصاد هم وارد شدهاند. ما ایرانیهایی داریم که در وزارت خارجه این کشورها مقام سیاسی دارند.
قیمت زمین باور نکردنی است
قیمت زمین باور نکردنی است. اگر یک نفر در ایران پنجاه هکتار زمین داشته باشد، به او ثروتمند میگویند. کسی که در آن جا پنجاه هکتار زمین دارد، به او زمیندار جزء میگویند. گاهی با دویست هزار تومان و سیصد هزار تومان میشود یک هکتار زمین خرید. زمینهای بسیار بزرگ با آب فراوان. این که تکنسینهای ما بتوانند بروند در صنایع آنها وار بشوند و کار بکنند، امکان این هم بسیار بالا است. به صنعت نفت و فرا ساحل اشاره کردند. در این زمینهها هم خیلی کار هست و میشود انجام داد. بعضیها را هم انجام دادیم. وقتی که جوانهای ما برای زمینشناسی به آمریکای لاتین آمدند بیست و سه میلیون دلار کار گرفتند و آن جا کار انجام دادند. پایگاه دادههای ونزوئلا را اینها تأسیس کردند. در بولیوی و حتی کلمبیا که یک کشور غربگرا بود. توانستند به آن جا بروند و بحثهایشان مورد توجه آنها قرار بگیرد و بخواهند برایشان کار بکنند. من فکر میکنم یکی از زمینههای همکاری دو کشور این است که از متخصصین ایرانی بتوانند در این منطقه کار بکنند و بعد هم از متخصصین لاتینی برداریم و به ایران بیاوریم
سفر چاوز به مشهد و زیارت امام رضا(ع)
وقتیچاوز به ایران آمد. من خودم ایشان را به مشهد بردم. حالا داستان دارد که یک عدهای نمیخواستند و تشریفات برایشان سخت بود که به مشهد ببریم. علت این که ما او را به مشهد بردیم دقیقاً این بود که در ماه رمضان بود. این که من دارم خدمت شما میگویم حتی میتواند موضوع یک فیلم باشد. داستان خود من هم میتواند که چطور با آقای چاوز نزدیک شدم. به طوری که همه جا من را به عنوان دوست و برادر خودش مطرح میکرد. حتی اخیراً هم که به ونزوئلا رفتیم، رئیس جمهور فعلی در یک جمع پخش مستقیم تلویزیونی گفت سبحانی دوست بزرگ ونزوئلا، دوست بزرگ فرمانده چاوز. من نمونه ندیدم که یک دیپلماتی این قدر به یک رئیس حکومت نزدیک شده باشد. این که به مشهد بردیم. ایشان در ماه رمضان آمده بود. تفکرات سوسیالیستی. من به ایشان گفتم آقای چاوز، میخواهم یک چیزی را به شما نشان بدهم که بدانید کدام سوسیالیستتر هستند، نه اسم سوسیالیست. در ماه رمضان بود و همان موقعی بود که سفره افطار انداخته بودند و سه چهار هزار نفر را افطاری میدادند. ایشان را هم بردیم و روی زمین نشست. البته بخشهای اصلی حرم را نمیتوانست برود ولی از بالا. به ایشان گفتم این سفره را ببینید که همه نشستهاند. فقیر و غنی و همه در سر سفره امام رضا در کنار همدیگر نشستهاند. بعد از این که اینها غذایشان را میخورند و بلند میشوند، یک عده از خدامی که میآیند جمع میکنند و جارو میکنند. بعضی از اینها از ثروتمندترین آدمها هستند. بعضی از اینها مقامات لشگری و کشوری دارند. آن تصوری که شما از سوسیالیسم دارید در سیستم امام رضای ما میتوانید ببینید. با ایشان راجع به تفکراتی که ما مسلمانها و شیعیان داریم صحبت شد. ایشان خیلی علاقمند شد.
در عرض یک هفته 10 هزار نفر مسلمان شدند
ما آوریل دو هزار و ده یک سفری به آمریکای لاتین رفتیم. برای شرکت در کنفرانس در رابطه با تغییرات آب و هوا که در کوچابامبای بولیوی برگزار شد. من حرفهای شما را کاملاً تأیید میکنم. در همان سفر این اشتیاقی که نسبت به شنیدن حقایقی در رابطه با اسلام شیعی و اسلام انقلابی وجود داشت، هم در بدنه و توده مردم و هم در مسؤولین کاملاً مشخص بود ولی متأسفانه از این طرف فوق العاده کمکاری وجود داشت. یعنی ما در آن جا حتی یک ترجمه قرآن به زبان اسپانیولی نداشتیم یا فیلمهایی که بتواند سبک زندگی ایرانی اسلامی را آن جا نشان بدهد. مثلاً من که با همین پوشش رفته بودم. خیلیها به من میگفتند ما قبلاً زنهای شبیه تو را در تلویزیون و رسانه دیدیم که حتی اجازه ندارند از اتاقشان بیرون بیایند. مثلاً پدرشان یا همسرشان برایشان غذا دم در میگذارد. چه جوریه که شما بلند شدی به عنوان دانشجو تا این سر دنیا آمدی. یعنی نسبت به هویت زن مسلمان و انقلابیونی که دارند در ایران فعالیت میکنند یک عدم شناخت عمیقی وجود دارد. من فکر میکنم اگر ما بخواهیم این دیپلماسی عمومی را فعال بکنیم و ما به سراغ سوژهها برویم، لازم است یک همکاری دو طرفهای وجود داشته باشد. یعنی ما از این طرف هم یک تلاشهایی برای معرفی خودمان بکنیم. فکر میکنم هنوز موانع فرهنگی زیادی وجود دارد و حتی موانع دیگر. مثلاً ما هنوز یک پرواز مستقیم از تهران به کشورهای آمریکای لاتین نداریم. یا باید از ترکیه انجام بشود یا از کشورهای اروپایی. به نظر من این خودش کلی مسأله ایجاد میکند. من فکر میکنم اگر راجع به این مسائل که یک مقدار موانعی وجود دارد. آن تشنگی هست. اشتیاق به شنیدن هست. ما در سفر یک هفتهای توانستیم با حزب انتروستیکای پرو یک ارتباطی بگیریم. بعد از این سفر حدود ده هزار نفر مسلمان شدند. یعنی با یک سفر یک هفتهای. میخواهم بگویم پتانسیل این قدر بالا است ولی از این طرف کمکاری خیلی زیاد است. فکر میکنم برای فعال کردن دیپلماسی عمومی اگر روی این مسأله بیشتر حرف زده بشود، میتواند اتفاقات خوبی بیفتد.