زنی که در خواب حضرت زهرا همسر آیندهاش را نشانش داد
چله گرفت تا همسرش هم کفوش باشد
همسر شهید بطحایی چهل روز نذر میکند برای حضرت زهرا (س) که همسر هم کفو من را به من نشان بده سید بطحایی طلبهای است که حضرت زهرا در خواب این سید بطحایی را یه این دختر خانم نشان میدهد و میگوید این آدم به خواستگاری تو میآید سه روز نگذشته بود که بطحایی به خواستگاری این خانم میآید بطحایی یک طلبه است داخل شهر قم، وقتی میآید هیچ چیزی ندارد جز این که یک طلبه سادهای داخل شهر قم، میگوید قبول کردم و با او ازدواج کردم.
بعثیها بچهای که در شکم داشت را در میآورند و شهید میکنند
بعد از یکی دو سال بطحایی تصمیم میگیرد که به نجف برود و درس بخواند، گفتم مشکل ندارد من هم همراه تو میآیم. به نجف میروند جنگ تکفیریها در عراق شروع میشود. بطحایی و خانمش به سمت سامرا میآیند تا آنجا بجنگند خانمش هم او را همراهی میکند و یکی از روزهایی که میخواهند از سامرا برگردند بین راه به دست تکفیریها میافتند بطحایی را نگه میدارند همسرش که یک بچه هفت ساله دارد و یک بچه چند ماهه را باردار است به دیواری میبندند ابتدا بچه هفت ساله را شهید میکنند بعد بچهای که در شکم همسر شهید هست را بیرون میآورند و شهید میکنند و بعد این خانم را، خانمی که از ابتدا برای انقلاب اسلامی و برای اسلام ازدواج میکند. جنس و مدل ازدواج فرق میکند.