خودکشی کرونایی!

از قصه‌ی ما

در ایام کرونا پیرمردی به دلیل مشکلات اقتصادی قصد خودکشی می‌کند. در بحبوبه کرونا می‌بیند بهتراست به وسیله دریافت بیماری کرونا خودکشی کند. به همین دلیل می‌رود و تحقیق می‌کند که در کدام بیمارستانها کرونا بسیارزیاد است که برود و در آنجا کرونا بگیرد .بیمارستانی را انتخاب میکند و به انجا یرود. میبیند مردم دارند کمک می کنند و برایش عجیب است. وقتی یک بیمار کرونایی را می آورند کسی از مردم نمیرود تا به او کمک کند. برای همین این مرد برای کمک به بیمار کرونایی اقدام می کند. او هیچ ماسکی ندارد و بیمار را بغل میکند و او را میبرد پیش دکتر. داستان ادامه پیدا میکند تا آنجا که معلوم می شود ان بیمار یکی از پولدارهای مشهد بوده که فرزندانش خارج بودند و او را ترک کرده اند. ان پیرمرد که میخواست خودکشی کند حالش نامساعد میشود و به حد فوت میرسد ولی آن پیرمرد بیمار بهبود پیدا میکند و به دنبال آن کسی که نجاتش داده بود میگردد. و پیگیری می کند و به بهبودی او کمک میکند و زندگی اش را سرو سمان میدهد