تولد،ازدواج و شهادت در یک هفته!

از قصه‌ی ما

خانواده شهید عاصمی که دو شهید دادند،در این خانواده در یک هفته سه اتفاق تولد،ازدواج و شهادت رخ میدهد. در هیاهو برکزاری مراسم جشن خواهر شهید که همه اقوام خوشحال هستند چرا که مادر خانواده باردار هست و در این شادی ها خبر شهادت یکی از بچه ها میرسد. در ابتدا پدر شهید این خبر از مادر پنهان کرد اما مسجد شهر این خبر را اعلام رسمی میکند و همه اقوام یکی یکی تماس میگیرند و... پدر مجبور میشود در این تماس ها تلخند بزنند تا مادر متوجه این خبر نشود یا مادر را به زیرزمین میبرند و سروصدا میکنند تا مادر این خبر را متوجه نشود لحظه فارغ شدن مادر فرا میرسه

و به بیمارستان اعزام میشود و پدر میماند این خبر بگوید یا نه! که با مخالف پزشکان  و با مسئولیت خود پدر این خبر به مادر میرسونند.

تابوت شهید به اتاق مادر میاورند چون صورت شهید سوخته بوده چادر روپای شهید برمیدارن و مادر پای شهید بوسه میزند مادر همیشه ناراحته که نمیتونه صورت پسرش را ببیند چراکه پسر شهیدش گفته بود مادر، من را بعد شهادت تا میتونی ببین و مرا بغل کن شاید دیگر فرصت نشود!

اما این حسرت بر دل مادر شهید برای همیشه میماند... 

[۱]

  1. مصطفی قریشی یزدی