تشریفات برای آیت الله یعنی هیچ

از قصه‌ی ما

امام فرمودند شورای انقلاب درست کنید وقتی به مدرسه رفاه رسیدیم فردی که مسئول درب ورودی و انتظامات بود، ایشان را نمی شناخت. نگفته بودند جزو 5 نفر اصلی شورای انقلاب هستند یعنی نگفتند که بعد از انقلاب و بعد از امام جزو 5 نفر اول کشور ، یکی از آنها من هستم. حالات عجیبی داشتند. یک زمان می گفتند تب ترورها فروکش کرده بود، نسل جدید نمی دانند اما زمانی در تهران روزی 50 ترور انجام می شد. مسئولین مجبور بودند به تکلیف امام حفاظت و محافظ و پاسدار را بپذیرند. بعد از فروکش کردن ترورها، با یک تاکسی قرمز می رفتند. یک بار به جماران رفتیم، پاسدار راه نمی دادند. اوایل رهبری آقا چند بار با تاکسی رفتیم و گفتیم آیت الله مهدوی کنی هستند. می‌گفتند مگر می شود آیت الله مهدوی کنی با پیکان قراضه یا تاکسی بیاید؟! می‌گفتیم آقا چرا این کار را می کنید شما را نمی شناسند، معطل می شوید. از اینکه به جماران یا ... راه نمی دادند و بعد زنگ می زدند و می گفتند آیت الله مهدوی کنی. این تشریفات و انگاره ها برایش هیچ و پوچ بود. احتمالاً باز هم در مسئولین باشد اما اینکه به کسی الان بگویید که نخست وزیر و رئیس جمهور باشی یا نباشی واقعا برایش تفاوت نداشته باشد.