بانویی که احمد متوسلیان به او لقب "مادر سپاه" را داد
مادر سپاه
همه خانمهایی که در آنجا فعالیت داشتند در حوالی بانه در حوالی سنندج اسم یک بانو را به عنوان فرد اصلی پشتیبانی در جبهه غرب میبردند مادر احمدی همه میگفتند مادر احمدی بروید مادر احمدی را پیدا کنید مادر احمدی اینجا بود که تمام پشتیبانی اینجا بر عهده او بود مادر احمدی بود که وقتی غذا درست میکردیم غذا را به خط مقدم میبرد به خود رزمنده میداد و میگفت میخواهم ببینم این لحظه جهادی این بچه رزمنده را که بتوانم این حس را برگردانم و به نیروهای خودمان بدهم برای ما خیلی جذاب شد مادر احمدی کی بود؟ مادر احمدی را پیدا کنیم پرسان پرسان از این از آن کی مادر احمدی را میشناسد؟ کیمیداند مادر احمدی از کجا آمد؟ گفتند مادر احمدی از تهران به کردستان آمد مادر احمدی کسی بود که به محض این که قائله کردستان به وجود آمد از تهران حرکت کرده و به کردستان رفته و جبهه پشتبانی داخل کردستان راهاندازی کرده کسی که به محض ورودش به کردستان احمد متوسلیان او را میبیند فعالیتهای او را که می بیند میگوید تو مادر سپاه هستی صفت مادر سپاه را به او میدهد.
یک هفته دیر پیدایش کردیم
خب تهران کجا بالاخره از طریق یکی از این افرادی که ما مصاحبه گرفته بودیم متوجه شدیم یک شمارهای هست که چندین سال پیش قریب به ده سال پیش این خانم به تهران آمده بوده و مادر احمدی را آنجا پیدا کرده بوده یک شماره پنج، شش رقمه شماره تلفن پنج، شش رقمه به مخابرات زنگ زدیم این طرف آن طرف این شماره را درست کردیم بعد از یکی دو روز پیگیری شماره کامل و دقیق امروز را به دست آوردیم زنگ زدیم الو سلام ما دنبال مادر احمدی هستیم شماره شما را به ما دادند بله اینجا مسجد سجاد است خیابان جمهوری است امروز هم روز هفتم مادر احمدی است بعد از یک چیزی قریب به بیست، بیست و پنج روز تلاش بچهها برای رسیدن به مادر احمدی وقتی که رسیدیم مادر احمدی هفت روز بود که فوت کرده بود از پیش ما رفته بود و وقتی رفتیم از کسانی که آنجا بودند و مادر احمدی را از نزدیک میشناختند مصاحبه گرفتیم تازه متوجه شدیم مادر احمدی چه قدر ابعاد گستردهتری از آن چیزی که ما فرض میکردیم داشتهاست.
هدیه کلیه اش به جانباز و دیدار مستمر با رهبری
مادر احمدی کسی بوده که ارتباط مستمر با حضرت آقا داشته و فعالیتهای او را حضرت آقا کاملاً میشناخته مادر احمدی بعد از جنگ فعالیتهای خود را از دست نداده یک بار کلیه خود را برای یک جانباز داده جانبازی که نیاز به کلیه داشته مادر احمدی کلیه اهدا میکند دو مرتبه کل زندگی خود را میبخشد و دوباره شروع میکند به زندگی را جمع کردن و این کل زندگی خود را هزینه جانبازان میکند نه تنها فعالیت او در حوزه جهادی این جنسی است در حوزه جهاد اجتماعی فعالیت دارد شروع کرده در محله خودش ابتدائاً و بعد در شهر تهران افرادی که نیازمند بودند را شناسایی کرده نیازها را تاٌمین میکرده تاٌمین جهیزیه میکرده برای بچههایی که مدرسه میرفتند لباس و وسایل تهیه میکرده.
تاسیس خیریه به نام ایشان به دستور رهبری
تا کار به جایی میرسد که این فعالیتها به حضرت آقا می رسد حضرت آقا دستور میدهند یک مؤسسه خیریه به نام ایشان تاٌسیس کنید فعالیتهای ایشان باید در یک جا به صورت گسترده و مستمر ادامه پیدا بکند. بعد از این که ما رسیدیم هم چنان پنج، شش مرتبه از وسایلی که مادر احمدی آماده کرده بود برای بچههای مدرسهای چون ابتدای مهر بود ما وقتی رسیدیم برای بچههایی که مدرسه میرفتند پنج، شش مرتبه وسایل رفت و بین نیازمندان پخش شد. چرا باید این قدر دیر به کردستان رفت و مادر احمدی را در کردستان پیدا کرد وقتی که مادر احمدی در نود و خرده سالگی فوت کرده دیگر وقتی میرسیم خود این بانو نیست و حتی دقایقی هر چند کوتاه مصاحبه از این خانم وجود ندارد تصویر و مصاحبه از این خانم وجود ندارد. چرا باید الان افسوس بخوریم؟ خانمهای فعال جبهه انقلاب اسلامی کجا دارند زحمت میکشند.