ناجی کودک

از قصه‌ی ما

عبدالواحد اسماعیل پور دانش آموز سال دوم راهنمایی مدرسه بعثت شهرستان سقز است، او زمانی که سال اول ابتدایی بوده به اتفاق خانواده اش به یکی از روستاهای نزدیک به مرز عراق می روند تا در مراسم عروسی یکی از بستگان پدرش شرکت نمایند. عبدالواحد یک مین خنثی نشده از زمان دفاع مقدس را بر می دارد و مین میان دستهایش منفجر می گردد . انفجار مین باعث می گردد که چشمهای عبدالواحد نابینا و هر دو دستش قطع گردید، عبدالواحد به درس خواندن و ادامه تحصیل علاقه فراوانی دارد ا'ما مدارس استثتایی از پذیرش و ثبت نام او به علت قطع شدن کامل هر دو دست و نابینا شدنش خودداری می نمایند ت'اا اینکه اکبر زارعی معلم دبستان بوستان سقز با مسئولیت خود می پذیرد که به عبدالواحد آموزش بدهد او به سختی و با کمک گرفتن از حس لب های عبدالواحد موفق می شود کاری کند که عبدالواحد بتواند با لبش خطوط کتاب بریل نابینایان را بخواند و با موفقیت دوران ابتدایی را پشت سر بگذارد، وی هم اکنون دانش آموز ممتاز دبیرستان شهرستان سقز و تنها دانش آموز نابینای این مدرسه است.