فخرِ سبزوار

از قصه‌ی ما
آیت‌الله سیدفخرالدین افقهی
آیت‌الله سیدفخرالدین افقهی

آیت‌الله زاده

آیت‌‌الله سید فخرالدین افقهی سال۱۲۹۵ هجری شمسی در سبزوار متولد شد. پدرش سید علیرضا افقهی و برادرش سید عبدالاعلی سبزواری، از مراجع عالی‌قدر شیعه بودند.

نماینده آیت‌الله خمینی

آیت‌الله افقهی بین مردم به «حاجی‌ فخر» شهرت داشت. ایشان قبل از شروع انقلاب، در سبزوار منشاً خدمات بسیاری در زمینۀ نشر معارف اسلامی بود. آن زمان سبزوار تفکیک نشده بود و جوین و جغتای و ششتمد هم جزو سبزوار به شمار می رفتند. حاجی‌ فخر قبل از محرم و ماه رمضان دو نیرو را می‌فرستاد دِه‌ یابی و بعد دعوت‌ نامه می‌گرفت و برای این دو ماه روحانی می‌فرستاد به روستا‌هایی که روحانی نیاز داشتند. و بعد بر کار آن روحانی‌ها هم نظارت می‌کرد. یکی دیگر از خدمات او، آموزش زبان انگلیسی به طلاب بود. معلم زبان انگلیسی می‌آوردند و در ساعت‌های معینی طلاب را جمع می‌کردند و به آن‌ها می‌گفتند زبان انگلیسی یاد بگیرید. استدلالش این بود که طلبه باید همه‌ چیز بلد باشد که اگر جایی رفت بتواند تبلیغ کند. علاوه بر این‌ها، افقهی نمایندۀ آیت‌الله خمینی ‌در سبزوار بود و از طرف ایشان به طلبه‌ها شهریه می‌داد.

بانی چهلم شهدای یزد در سبزوار

بعد از کشتار مردم قم که در اعتراض به مقالۀ توهین‌ آمیز روزنامۀ اطلاعات دربارۀ امام قیام کرده بودند، نهضت چهلم شهدا در کشور راه افتاد. سال ۱۳۵۷ فرا رسید. حالا عده‌ای هم در اصفهان و، تهران و یزد به شهادت رسیده بودند. روز ۱۹ اردیبهشت قرار بود در سبزوار برای شهدای یزد چهلم گرفته شود. عصر آن روز، آیت‌الله افقهی و به همراه جمعی دیگر از روحانیان سبزواری برای برگزاری مراسم به‌سمت مسجد جامع به راه می‌افتد. پس از ممانعت مأموران از حضور مردم و علما در مسجد، آیت‌الله افقهی مراسم را در منزلش برگزار می‌کند.

دست به قلم

سال ۱۳۵۷ آبستن حوادث زیادی بود. آیت‌الله افقهی علاوه بر راهبری انقلابیان سبزوار، رخدادهای کشور را هم رصد می‌کرده، و در قبال آن‌ها عکس‌العمل نشان می‌داد. از جملة این واکنش‌ها می‌توان به نامۀ ایشان به دکتر نهاوندی، رئیس هیئت رسیدگی به مسائل ایران، در اعتراض به وضع حزب رستاخیز، نامه به آیت‌الله کاظم شریعتمداری دربارۀ حادثۀ سینما رکس آبادان و نامه به آیت‌الله صالحی کرمانی در محکومیت حمله به مسجد جامع کرمان اشاره کرد.

پشتیبان مردم

هرچه راهپیمایی‌ها گسترده‌تر می‌شد، رژیم هم بر خشونتش می‌افزود. یک بار بعد از اتمام راهپیمایی، عده‌ای از تظاهر کنندگان در منزل آیت‌الله افقهی پای سخنرانی شیخ‌ احمد سخنور نشسته بودند که خبر رسید مأموران کوچه را محاصره کرده‌اند. ابراهیم براتی یکی از حاضراین در آن جلسه بوده است: «از سر کوچه تا در خانۀ حاج‌ آقای فخر، عده‌ای مأمور مسلح در حالی که ماسک داشتند، ایستاده بودند. هیبت وحشتناکی داشتند. ما ندیده بودیم تا آن موقع. هی هشدار می‌دادند: ’تمام کسانی که این‌جا هستند باید بیرون بیایند، واِلا این‌جا را به گلوله می‌بندیم.‘ حاج‌ آقای فخر آمد بیرون. عمامه را باز کرد و به کمرش بست. گفت: ’خدا گواه است اگر یکی از مردم دماغشان خونی شود، یکی از شما از این‌جا زنده نمی‌روید.

نامه به نخست وزیر

نقش اساسی آیت‌الله فخر‌الدین افقهی در رهبری و پیشروی جریان انقلاب اسلامی در سبزوار و موضع‌گیری‌ها و فعالیت‌هایش باعث شد، عده‌ای با فرستادن نامه‌ای او را تهدید به مرگ کنند. ایشان بعد از دریافت نامه و در پاسخ به اظهارات بی‌پایۀ آنان، نامه‌ای به نخست‌ وزیر نوشت. بخشی از نامه آیت‌الله افقهی بدین شرح است: «نویسنده در نامه‌ای که به این‌جانب داده است، نوشته که ما ۲۶ نفر هستیم که می‌خواهیم خودت، خانه و فرزندانت را بسوزانیم و در پایان نوشته است زنده باد پادشاه. خواستم به جناب‌عالی که نخست‌ وزیر هستید تذکر دهم که واقعاً باید تبریک عرض کنید؛ زیرا در این محیطی که من زندگی ‌می‌کنم (سبزوار) ۲۰۰ هزار نفر جمعیت است که از بین آنها ۲۶ نفر مخلص شمایند. و واقعاً این نامه سندی است بر میزان محبوبیت بعضی خاندان‌ها که باید در تاریخ ضبط شود.»

منابع

دایره المعارف انقلاب سبزوار