شیخ غلامحسین ابویی

از قصه‌ی ما

معرفی

شیخ غلامحسین ابویی

حاج شیخ غلامحسین ابویی متولد 1298 هجری شمسی، بین اهالی محله نجف آباد یزد به حاج شیخ مشهور بود. یار دیرین آیت الله صدوقی بود؛ آیت الله هرگاه با شیخ خلوت می کرد به او می گفت شیخ مرا نصیحت بکن و شیخ با آن لهجه نرم و زبان ساده اش نکته ای نغز به یار غارش می گفت و آیت الله سر روی شانه شیخ می گذاشت و دقایقی می گریست. شاعر بود و روضه خوان و در روضه هایش با اشعار خود اشک بر دیده ها می نشاند؛ این بود که آیت الله صدوقی در روضه های خانگی اش همیشه به اصرار او را بر منبر می نشاند. خبر تبعید امام به ترکیه به سرعت در کشور می پیچد و به یزد می رسد. خیلی ها هنوز خوب آیت الله خمینی را نمی شناسند اما آن ها که می شناسند در غم هجران امام مخفیانه و در خفا به شیون و زاری می کنند. آنقدر این غم سنگین و جانکاه است که شب بعد از تبعید امام، در محله نجف آباد، زنان و مردانی که برای برگزاری مراسم خانگی دعا به منزل شیخ غلامحسین ابویی رفته اند از ترس دستگاه امنیتی ساواک به پشت بام منزل شیخ غلامحسین رفته و تا نیمه های شب مخفیانه و در دل تاریکی گریه می کنند. از دار دنیا زمینی داشت که با دست خود آبادش کرده بود و روی آن کار می کرد و یک موتور گازی که تا سال های سال مرکب او بود. استاد اخلاق بود اما نه در پستوی خانه و حجره، اخلاقش عملی بود، چه در روزهای سخت انقلاب که اعلامیه های امام را در زمین کشاورزی اش زیر خاک مخفی می کرد، چه در دوران جنگ تحمیلی که در تهییج جوانان برای پیوستن به صحنه نبرد لحظه ای از پا ننشست و چه در دوران پس از جنگ که علیرغم کهولت سن لحظه ای از انقلاب دست برنداشت؛ حتی در هنگام مریضی و از پا افتادگی در تمامی راهپیمایی ها حتی با ویلچر حضور پیدا می کرد. شیخ غلامحسین ابویی، عارف مجاهد و آخوند اسلام ناب بود که سرانجام در تاریخ یازدهم بهمن ماه 1394 در سن 96 سالگی، درست یک روز پیش از آغاز دهه فجر انقلاب به دیدار معبودش شتافت و تقدیر اینگونه رقم خورد که راهپیمایی آن سال بدون حاج شیخ برگزار شود.

منبع

اطلس انقلاب یزد

آرشیو دفتر تاریخ شفاهی یزد