سردار شهید حسنعلی شمس آبادی

از قصه‌ی ما

شهیدحسنعلی شمس آبادی در سال ۱۳۴۷ در یکی ازمحرومترین روستاهایی خراسان آن زمان در روستای شمس آباد جوین به دنیا آمد. دیده گان این کودک روستایی کم کم با نور کم سوی چراغ های دستی و نفتی و با کلبه محقر گلی که گنبدی خشتی آن را پوشانده بود آشنا و مانوس شد . ” حسن ” در مکتب خانه روستای شمس آباد قبل از ورود به دبستان با قرآن و احادیث آشنا شد او پس از گذراندن دوره مکتب وارد مدرسه ابتدایی روستا شد و تا سیکل اول ( سوم راهنمایی) ادامه تحصیل داد. پس از اتمام سال سوم راهنمایی به دلیل فقر و محرومیت خانواده با تحصیل خداحافظی کردو پس از چند ماهی فعالیت در یک لوازم فروشی اتومبیل در شهر نقاب وارد جهاد سازندگی وقت شهرستان شد و بیش از ۲ سال به عنوان امور تعمیراتی تراکتور و ادوات کشاورزی با شعار ” همه با هم جهاد سازندگی ” به صورت افتخاری و رایگان خدمت نمود و در سن ۱۸ سالگی و در تابستان سال ۱۳۶۵ برای اولین بار عازم جبهه های حق علیه باطل در منطقه عملیاتی مهران شد. وی در این سفر رزمی و جهادی خود در منطقه عملیاتی مهران شاهد شهادت دو تن از دوستان و هم رزمان و هم روستایی هایش به نام های حسین علی شمس آبادی و محمد قدر آبادی بود . و در همانجا به صورت پاسدار افتخاری به ادامه نبرد بر علیه متجاوزان بعثی عراق پرداخت و اینگونه مرحله جدیدی از زندگی و حیات دوباره اش به عنوان پاسدار انقلاب اسلامی در سال ۱۳۶۵ شکل گرفت. حسن در ادامه خدمت خود با عنوان مسول تسلیحات گردان عبد ا…. در منطقه عملیاتی جنوب با انتظاری و محمد حصاری آشنا می شود و این آشنایی با آنها در قالب سه یار دبستانی تا پایان دوران دفاع مقدس با عنوان پاسدار توپخانه و نیز ماموریت مستشاری دیده بانی اخیر در حلب سوریه ادامه می یابد …. سال ۶۷ با پایان یافنن جنگ تحمیلی دیده بان شمس ابادی از دیده بانی میدان های رزم و شهادت فارغ می شود و به عبارتی از عرصه جهاد اصغر به عرصه جهاد اکبر قدم می گذارد و حدود ۲۸ سال عمار گونه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سپاه امام رضا (ع) مشهد و سپاه نیشابور ، هرمزگان ، اصفهان در ماموریت های خود از حریم انقلاب و نظام اسلامی پاسداری می کند. سردار شهید شمس آبادی سوم اسفند سال۹۴ عازم سوریه می شود وپس ازتوفیق اولین زیارت خود در بارگاه حضرت زینب و حضرت رقیه (سلا م علیهما ) با هواپیما به همراه دوست دوران دفاع مقدسش محمد حصاری به سوی حلب پرواز می کند. و پس از ۱۲ روز دیده بانی و نبرد با تکفیری ها در منطقه سوق الجیشی شهرک العیس حومه حلب و با به هلاکت رساندن بیش از ۲۰۰ نفر از خوارج تکفیری با هدایت دقیق گلوله های توپخانه با درجه سردار دیده بان به درجه رقیع شهادت می رسد. آنکونه که هم رزم و دوست این شهید محمد حصاری می گوید: این سردار شهید پس از حدود ۴ ساعت نبرد ” رو در رو ” و آتشباری شدید موفق به دفع حمله خوارج النصره می شود و متاسفانه در غروب همان روز ۱۷ اسفند ۹۴ با نفوذ یکی از عوامل خوارج النصره به سنگر وی با هدف گرفتن ” دیده راست” او و شلیک رگبار گلوله بر پیکر شهیدش قصه ” دیده بان” به پایان می رسد.