زیارت کربلا

از قصه‌ی ما

وی با بیان خاطره ای از آیت الله سعیدی افزود: پیش از انقلاب زیارت امام حسین علیه السلام شرایط بسیار دشواری داشت، در یکی از این سفرها، عده ای را جمع و برای سفر به عتبات عالیات عازم شدند. در اتوبوس، مسئول کاروان، به زائران گفت که شما اگر با مأموران عراقی برخورد کردید، صحبت نکنید و پدرم را نشان داد و گفت که این آقا سید که عربی بلد است، صحبت کند. این فرد به پدرم گفت که اگر مأموران از شما درباره نیت سفر پرسیدند، برای این که با مشکلی بر نخورید، بگویید برای سیاحت و گردش آمده ایم و درباره زیارت چیزی نگویید. وی ادامه داد: در مسیر راه، مأموران عراقی اتوبوس را متوقف و وارد آن شدند. مسئول آنها درباره مقصد کاروان پرسید و همه پدرم را نشان دادند. به عربی از پدرم پرسید که سید کجا می خواهید بروید، که پدرم در پاسخ گفت: «نرید لزیاره اباعبد الله الحسین سلام الله علیه». زمانی که ابوی این گونه جواب داد، همه فکر کردند که دیگر نمی توانند به زیارت بروند و مأموران یا آنها را دستگیر خواهند کرد یا حداقل آنها را بر می گردانند، ولی ناگهان همه دیدند که مأمور گفت: «تفضل سیدنا». این صراحت لهجه و صداقت و گفتن واقعیت موجب برخورد محترمانه آن مأمور شد.