روح الله مستوری در ایام کرونا

از قصه‌ی ما

مربی تیم ملی راگبی در خدمت کارتن‌خواب‌ها/ کرونا می‌رود و مهربانی می‌ماند

یک شب حوالی آرامگاه علی‌بن‌حمزه غذاها را توزیع کردیم و دو ساندویچ دیگر باقی مانده بود. دو نفر کارتن‌­خواب را دیدم، گفتم غذا می‌خواهید؟ گفت خدا خیرت بدهد. یکی از آنها برگشت سمت آرامگاه علی‌بن‌حمزه (ع) و خدا را شکر کرد. گفت از صبح تا حالا چیزی نخوردم. آمدم سمت آرامگاه آقا علی‌بن‌حمزه (ع) شاید فرجی شود…

کارتن خوابها-کرونا

روح‌الله مستوری، یکی از جهادگران سلامت شیرازی و مربی تیم ملی راگبی کشورمان است. وی مدت‌ها پیش از شیوع کرونا و حرکت روی ریل جهاد سلامت، به عنوان یک هیئتی جهادگر، اقدام تهیه غذا برای کارتن‌خواب‌های شیرازی کرده بود. این حرکت جهادی خودجوش مستوری، حاصل عهدی بود که با برادرش بسته بود. عهدی که با گذشت دو سال از فوت برادرش، کمرنگ شده بود و کرونا تلنگری دوباره بود تا این بار روح‌الله یکه و تنها پای در میدان بگذارد.

ماجرای عهد برادرانه

روح‌الله مستوری؛ مربی ۳۹ ساله تیم ملی راگبی جمهوری اسلامی ایران و مدیر باشگاه راگبی پسران شیراز است. او سابقه­‌ی فعالیت چندین ساله در هیئت محمدیه واقع در بهارستان شیراز را دارد. ده سال پیش به همراه برادر مرحومش تصمیم گرفتند برای کارتن‌خواب‌ها غذا تهیه کنند و کار خود را با دویست پرس غذا شروع کردند. مستوری این کار نیک را بعد از فوت برادر ادامه داد. برادر مرحومش تکواندوکار بود و چند خانواده را تحت پوشش داشت. هیچکدام از دو برادر، دوست نداشتند جز خدا کسی متوجه شود که به کارتن­‌خواب­‌ها غذا می‌دهند. آقای مستوری سابقه­‌ی حضور در بحران­‌هایی همچون سیل نوروز ۹۸ را دارد که با دوستانش به عنوان اولین گروه برای کمک به منطقه سعدی رفتند. برای مردم آنجا خوراک و پوشاک تهیه کردند و مکان هیئت محمدیه را برای اسکان موقت سیل‌­زدگان آماده کردند. با اینکه پایش را تازه عمل کرده بود، لنگ لنگان گونی‌های برنج را روی دوش می‌گذاشت و می‌برد برای بسته‌بندی.

تلنگر دوباره در بحبوحه شیوع کرونا اواخر فروردین ماه بود. شب جمعه رفتم سر خاک مرحوم برادرم در دارالرحمه‌­ی شیراز. در مسیر برگشت، کارتن‌خوابی را دیدم. گفت سه روز است غذایی نخورده­ام، می‌شود تکه نانی خشک هم که شده به من بدهی؟ دیدن این صحنه خیلی ناراحتم کرد. همان شب سیب­‌زمینی و چهارصد قرص نان خریدم و به خانه رفتم. خواهرم گفت وضعیت معیشتی در اوضاع کرونا خوب نیست. برو چهارصد قرص نان دیگر بخر، پولش را من می‌دهم. به نیت امام رضا علیه‌السلام و با کمک خانواده، برای هشتصد نفر «دوپیازه»[۱] درست کردیم.

بعد از آن شب، تصمیم گرفتیم هزینه‌ی مراسم دومین سالگرد فوت برادرم را صرف تهیه غذا برای کارتن­‌خواب‌­ها و افراد کم­‌درآمد کنیم. تا نیمه خرداد ماه، پنجاه و چهار شب می­‌شد که به لطف خدا برای آنها غذا پخت می‌کنیم. در این دو سال اخیر، غم از دست دادن برادر باعث غفلت من از کارتن­­‌خواب‌­ها شده بود. وضعیت کرونا تلنگری شد تا دوباره به خودم بیایم و این کار خیر را ادامه بدهم.

همراهی خانواده در این مسیر هفته‌­ی اول در منزل خودمان و با کمک تمام اعضای خانواده، غذا می‌­پختیم. پدرم و مادرم علاقه­‌ی زیادی به کارهای دلی برای خدا دارند. مرا هم خیلی تشویق می‌کنند به انجام کار برای خدا. خودشان خادم رسول‌الله هستند. مادرم با اینکه سن و سالی ازش گذشته، اما در ماه رمضان و با زبان روزه در آشپزخانه غذا می‌پخت برای کارتن‌خواب‌­ها. سنگینی کار، اذیتش می‌کرد ولی به روی ما نمی­‌آورد.

هیئتی‌های محل، پای کار خیر بعد از یک هفته، حاج‌آقا دیلمی و آقای خاقانی لطف کردند و آشپزخانه­ هیئت محمدیه را در اختیار ما گذاشتند. میزان پخت غذا را طوری تنظیم می‌­کردیم که هر شب برنامه توزیع غذا برقرار باشد.

روح الله مستوری مربی تیم ملی راگبی توزیع غذا بین کارتن خواب های شیراز گاهی با کمک خیّرها، تهیه غذا به ۲۰۰ پرس هم می­رسید . سعی می‌­کردیم تنوع غذایی داشته باشیم. چلوکباب، قورمه‌سبزی، خوراک مرغ. بعد از قرنطینه که همه جا باز شد، توانستیم ظرفیت تهیه غذا را برای چهارصد الی پانصد نفر بالا ببریم.

جذب خیّر با تبلیغ در فضای مجازی این مدت، تعدادی خیّر هم به کمک ما آمدند. اطلاع‌رسانی و تبلیغ دوستان در فضای مجازی، تاثیر خوبی در این قضیه داشت. گزارش کار را به همراه مطلب کوتاهی به اشتراک می­گذاشتند. یکی از دوستان نوشته بود: «کرونا می‌رود و مهربانی می‌ماند. در این شب‌های کرونایی که همه در خانه هستند، مربی تیم ملی راگبی به فکر کارتن‌خواب‌ها و خانواده‌های کم‌درآمد است و به محله­‌های فقیرنشین می­‌رود و بین آن‌ها غذا توزیع می‌کند.»

توکل به خدا مانع ترس از کرونا سابقه فعالیت ده ساله در این کار باعث شده با محل زندگی کارتن­‌خواب‌­ها آشنا باشم و چون بچه‌ی پایین‌­شهر هستم، بهتر می‌توانم به منطقه­‌هایی بروم که وضعیت نابه‌سامانی دارند. معمولا با موتور می‌­روم. تکه‌آهنی را جوش داده‌­ام به ترک موتور تا حجم بیشتری بگیرد. سبد پر از غذا را روی آن می‌­گذارم و می‌­روم بین کارتن‌خواب­‌ها. تصور کنید صحرای بزرگی که پر از کارتن‌­خواب است. حتی در طول روز افراد کمی جرأت می‌کنند به این منطقه پا بگذارند، ولی عشقِ خدمت به افراد کارتن­‌خواب­، ما را به این منطقه­‌ها می‌­کشاند. هیچ عبادتی بالاتر از خدمت به خلق نیست.

منبع

https://ayyam.ir/9198