ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «100دقیقه بمباران، شهری زیر آتش مدام»

از قصه‌ی ما
بدون خلاصه ویرایش
سطر ۵: سطر ۵:
دستپاچه شده بودم، بدون دمپایی تا حیاط دویدم، عین دیوانه‌ها دنبال منشا این '''صدای محکم و خشن و نزدیک''' میگشتم که یک '''سایه‌ی بزرگ''' را بالای سرم حس کردم، تنم یخ زد، همه چیز در عرض صدم ثانیه اتفاق افتاد و قبل از اینکه بخواهم به آسمان نگاهی بیندازم به آنور حیاط پرت شدم.
دستپاچه شده بودم، بدون دمپایی تا حیاط دویدم، عین دیوانه‌ها دنبال منشا این '''صدای محکم و خشن و نزدیک''' میگشتم که یک '''سایه‌ی بزرگ''' را بالای سرم حس کردم، تنم یخ زد، همه چیز در عرض صدم ثانیه اتفاق افتاد و قبل از اینکه بخواهم به آسمان نگاهی بیندازم به آنور حیاط پرت شدم.
==زوزه هواپیماها==
==زوزه هواپیماها==
موهایم از زیر روسری بیرون ریخته و درِ حیاط باز بود! زنان همسایه زیر بازویم را گرفته بودند تا کشان‌کشان از زیر خاک و سرب بیرونم بکشند، سرم گیج میرفت اما وقتی داغی خون از پیشانی به صورتم چکید خودم را از دستشان بیرون کشیدم، زنان داد و فریاد میزدند که مگر عقلت را از دست داده‌ای منیژه؟ اما گوش من بدهکار نبود، نمیشد که به خاطر حفظ جانم حرف سالار را زمین بزنم و از لنگه درِ خانه بیرون بروم، اصلا کجا میرفتم؟ بچه‌هایم هنوز از مدرسه برنگشته بودند.آسمان لباس عزایش را پوشید، هر طرف چشم میگرداندم '''زوزه هواپیما''' بود و منی که با ناخن‌های خونی وسط حیاط، ماتم گرفته بودم.
موهایم از زیر روسری بیرون ریخته و درِ حیاط باز بود! زنان همسایه زیر بازویم را گرفته بودند تا کشان‌کشان از زیر خاک و سرب بیرونم بکشند، سرم گیج میرفت اما وقتی داغی خون از پیشانی به صورتم چکید خودم را از دستشان بیرون کشیدم، زنان داد و فریاد میزدند که مگر عقلت را از دست داده‌ای منیژه؟ اما گوش من بدهکار نبود، نمیشد که به خاطر حفظ جانم حرف سالار را زمین بزنم و از لنگه درِ خانه بیرون بروم، اصلا کجا میرفتم؟ بچه‌هایم هنوز از مدرسه برنگشته بودند.آسمان لباس عزایش را پوشید، هر طرف چشم میگرداندم زوزه هواپیما بود و منی که با ناخن‌های خونی وسط حیاط، ماتم گرفته بودم.
==کیف‌ها رسید==
==کیف‌ها رسید==
[[پرونده:Bobm.andi.jpg|بندانگشتی|طولانی ترین بمباران جنگ تحمیلی، بمباران شهر اندیشمک توسط 54 جنگنده بعثی]]
[[پرونده:Bobm.andi.jpg|بندانگشتی|طولانی ترین بمباران جنگ تحمیلی، بمباران شهر اندیشمک توسط 54 جنگنده بعثی]]