ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «چهارشنبه خونین»

از قصه‌ی ما
۵۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۹:۰۵
 
سطر ۱۰: سطر ۱۰:


== '''سد مردم در مقابل شاهی ها''' ==
== '''سد مردم در مقابل شاهی ها''' ==
خبر درست بود. همان روز چماق‌داران که حدود ۲۰ هزار نفر بودند، با در دست‌ داشتن عکس‌های شاه از سی‌ هزارمتری تا دروازه‌ عراق آمدند، در حالی که شعار «جاوید شاه... جاوید شاه» می‌دادند.  شیشه‌های هر مغازه و خانه‌ای که روی آن عکس امام داشت یا احساس می‌کردند که صاحب آن انقلابی است، محکوم به شکستن بود.  حتی اجناس داخل مغازه‌ها را به تاراج می‌بردند. با نزدیک‌ شدن شاهی‌ها به '''مدرسۀ فخریه'''، عده‌ای از مردم که آنجا حضور داشتند، با آن‌ها درگیر شدند. درگیری شدت گرفت. یکی از شاه‌ دوست‌ها با موتور به مردم حمله کرد و مردم در همین حین موتورش را گرفتند و همان جا آتش زدند. چماق‌داران شاه که دیدند حریف انقلابیان نمی‌شوند پا به فرار گذاشتند.  چون احتمال درگیری دوباره وجود داشت، از مردم خواسته شد که از جلوی مسجد پراکنده نشوند. مردم نماز را خواندند و نان‌ و پنیری را که از قبل آماده شده بود را خوردند.
خبر درست بود. همان روز چماق‌داران که حدود ۲۰ هزار نفر بودند، با در دست‌ داشتن عکس‌های شاه از سی‌ هزارمتری تا دروازه‌ عراق آمدند، در حالی که شعار «جاوید شاه... جاوید شاه» می‌دادند.  شیشه‌های هر مغازه و خانه‌ای که روی آن عکس امام داشت یا احساس می‌کردند که صاحب آن انقلابی است، محکوم به شکستن بود.  حتی اجناس داخل مغازه‌ها را به تاراج می‌بردند. با نزدیک‌ شدن شاهی‌ها به [[قدیمی ترین مدرسه علمیه ایران|'''مدرسۀ فخریه''']]، عده‌ای از مردم که آنجا حضور داشتند، با آن‌ها درگیر شدند. درگیری شدت گرفت. یکی از شاه‌ دوست‌ها با موتور به مردم حمله کرد و مردم در همین حین موتورش را گرفتند و همان جا آتش زدند. چماق‌داران شاه که دیدند حریف انقلابیان نمی‌شوند پا به فرار گذاشتند.  چون احتمال درگیری دوباره وجود داشت، از مردم خواسته شد که از جلوی مسجد پراکنده نشوند. مردم نماز را خواندند و نان‌ و پنیری را که از قبل آماده شده بود را خوردند.
 
== '''چهارشنبه ای به رنگ خون'''==
== '''چهارشنبه ای به رنگ خون'''==
بعد از نماز، مأموران شهربانی با ماشین‌هایشان به جمعیت نزدیک شدند و به آن‌ها هشدار دادند که متفرق شوند؛. اما وقتی بی‌اعتنایی مردم را به هشدارشان دیدند، شروع به شلیک گاز اشک‌ آور و تیراندازی کردند. در این حین، برخی از جوانان که در پشت‌ بام مسجد جامع سنگر گرفته بودند، لاستیکی را آتش زده و به روی ماشین شهربانی انداختند. آتشِ آن، دامن دو نفر از پاسبان‌ها را گرفت.  اسلحه ها مردم را نشانه گرفته بود.  مردم که دیدند مأموران واقعاً قصد جانشان را دارند، هریک به‌ طرفی فرار کردند تا پناه بگیرند. برخی به داخل مسجد جامع ‌رفتند و گروهی هم به کوچه‌ خیابان‌های اطراف. عده‌ای نیز درِ خانه‌هایشان را باز گذاشته بودند تا مردم در آنجا پناه بگیرند. شهربانی ملزم بود، هرطور که شده مردم را متفرق کند. سفره‌های روستائیان که برای خوردن نان باز شده بود، حالا به خون شهدا و مجروحان آغشته بود. در این حادثه که به چهارشنبۀ خونین مشهور شد، 6 نفر شهید و تعدادی مجروح شدند. '''رجب‌علی ابراهیمی'''، '''تقی مشکانی'''، '''محمد اعیانی ثانی'''، '''محمود رازقندی'''، '''رمضان‌علی طلوع‌ نیا''' و '''غلام‌حسین فشتنقی''' شهدای این فاجعه بودند.
بعد از نماز، مأموران شهربانی با ماشین‌هایشان به جمعیت نزدیک شدند و به آن‌ها هشدار دادند که متفرق شوند؛. اما وقتی بی‌اعتنایی مردم را به هشدارشان دیدند، شروع به شلیک گاز اشک‌ آور و تیراندازی کردند. در این حین، برخی از جوانان که در پشت‌ بام مسجد جامع سنگر گرفته بودند، لاستیکی را آتش زده و به روی ماشین شهربانی انداختند. آتشِ آن، دامن دو نفر از پاسبان‌ها را گرفت.  اسلحه ها مردم را نشانه گرفته بود.  مردم که دیدند مأموران واقعاً قصد جانشان را دارند، هریک به‌ طرفی فرار کردند تا پناه بگیرند. برخی به داخل مسجد جامع ‌رفتند و گروهی هم به کوچه‌ خیابان‌های اطراف. عده‌ای نیز درِ خانه‌هایشان را باز گذاشته بودند تا مردم در آنجا پناه بگیرند. شهربانی ملزم بود، هرطور که شده مردم را متفرق کند. سفره‌های روستائیان که برای خوردن نان باز شده بود، حالا به خون شهدا و مجروحان آغشته بود. در این حادثه که به چهارشنبۀ خونین مشهور شد، 6 نفر شهید و تعدادی مجروح شدند. '''رجب‌علی ابراهیمی'''، '''تقی مشکانی'''، '''محمد اعیانی ثانی'''، '''محمود رازقندی'''، '''رمضان‌علی طلوع‌ نیا''' و '''غلام‌حسین فشتنقی''' شهدای این فاجعه بودند.
۳۰۶

ویرایش