نان آور جبهه ها

از قصه‌ی ما

جوانی که به خاطر نداشتن پا به جبهه نرفت


در هیاهوهای زندگی شهری و در کوچه پس کوچه های شهرمان، نباید تلاش و دلسوزی کسانی که بدون هیچ‌چشمداشت در راه اعتلای نظام مقدس جمهوری اسلامی کوشیده اند را فراموش کرد. نسل امروزی باید قدردان زحمات پیش کسوتانی باشد که زندگی خود را وقف بر انقلاب و دفاع مقدس کردند.

از جمله این بزرگواران آقا علی خشایی است.

هرگاه در ابوزیدآباد سخن از کمک‌های مردمی به جبهه‌ها می‌شود، بدون ترديد انگشت اشاره به سمت ساکنان محله کرشاهی به ويژه خانواده خشايي و شخص آقا علی خشایی نشانه می رود.

آقا علی خشایی از جمله بسیجیانی است که هرچند همه زندگی و حتی منزل شخصی‌اش را در راه انقلاب و عرصه جهاد فدا کرده است، اما هیچ گاه دنبال اسم و رسم نبوده است. علی رغم اینکه برای مدتها، منزل ایشان پایگاه انجمن اسلامی ابوزیدآباد بوده است، اما از برخی عملکردهای سیاسیون و نیز اختلافات و دو دستگی های سیاسی گله‌مند است. 

علی رغم اینکه از سخنانش متوجه می شوی که با نیّت خالصانه و قربه الی الله قدم در راه انقلاب گذارده، اما از بی مهری ها و بی توجهی های مسئولین نیز گلایه دارد. گلایه هایی که به حق هم هست. با توجه به معلولیت جسمی او، نداشتن حداقل مستمری که کفاف زندگی او را بکند و مرهمی بر هزینه‌های درمانی‌اش باشد، آدمی را تا اعماق جان می سوزاند. امروزه نیز با حداقل حقوق بهزیستی امرار معاش می‌گذراند و خداوند را شاکر است.