۳٬۲۲۹
ویرایش
(۲ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
== کتاب «مهتاب خیّن» خاطرات شفاهی سردار همدانی == | |||
[[پرونده:1870804.jpg|بندانگشتی|چپ]] | |||
[[پرونده:1870807.jpg|بندانگشتی|چپ]] | |||
[[پرونده:1870809.jpg|بندانگشتی|چپ]] | |||
[[پرونده:1870801.jpg|بندانگشتی|چپ]] | |||
[[شهید حاج حسین همدانی]] برای آنهایی که اطلاعاتی هرچند محدود از دوران دفاع مقدس داشتند، نامی آشنا بوده و هست. فرمانده رشیدی که هرگاه مسئولیتی را پذیرفت، خوش درخشید و نشان داد که شایسته انجام آن وظیفه بوده است، چه آن زمان که در حال دفاع از وطنش در برابر حمله وحشیانه صدام باشد و چه در زمانی که با دستور رهبرش در خط اول مقاومت اسلامی، فرماندهی مدافعان حرم اهل بیت(ع) را در مقابل مزدوران داعش برعهده گرفت. در نهایت نیز در راه همین وظیفه به شهادت رسید تا نامش را برای همیشه در تاریخ این کشور ماندگار شود. | [[شهید حاج حسین همدانی]] برای آنهایی که اطلاعاتی هرچند محدود از دوران دفاع مقدس داشتند، نامی آشنا بوده و هست. فرمانده رشیدی که هرگاه مسئولیتی را پذیرفت، خوش درخشید و نشان داد که شایسته انجام آن وظیفه بوده است، چه آن زمان که در حال دفاع از وطنش در برابر حمله وحشیانه صدام باشد و چه در زمانی که با دستور رهبرش در خط اول مقاومت اسلامی، فرماندهی مدافعان حرم اهل بیت(ع) را در مقابل مزدوران داعش برعهده گرفت. در نهایت نیز در راه همین وظیفه به شهادت رسید تا نامش را برای همیشه در تاریخ این کشور ماندگار شود. | ||
«مهتاب خین» یکی از سه یادگاری باقیمانده از شهید حسین همدانی در حوزه کتاب است که با تلاش حسین بهزاد از میان انبوهی از خاطرات حاج حسین همدانی و به شیوه نگارش کتب تاریخ شفاهی منتشر شده است. | «مهتاب خین» یکی از سه یادگاری باقیمانده از شهید حسین همدانی در حوزه کتاب است که با تلاش حسین بهزاد از میان انبوهی از خاطرات حاج حسین همدانی و به شیوه نگارش کتب تاریخ شفاهی منتشر شده است. | ||
سطر ۱۰۷: | سطر ۱۱۱: | ||
لذا بلافاصله برای مقابله با آتش تانکهای عراقی، به گردان تانک مستقر در آمادگاه 1، دستور دادند با اجرای آتش، به ما کمک کنند تانکهای خودی هم با همت مردانه خدمه شجاعشان، شروع کردند به شلیک بیامان به سمت تانکهای دشمن. یادم ست به قدری مستمر اجرای آتش کرده بودند که حتی لوله یکی از آنها ترکید! چون بعداً که به عقب برگشتیم، خودم آن تانک را دیدم... | لذا بلافاصله برای مقابله با آتش تانکهای عراقی، به گردان تانک مستقر در آمادگاه 1، دستور دادند با اجرای آتش، به ما کمک کنند تانکهای خودی هم با همت مردانه خدمه شجاعشان، شروع کردند به شلیک بیامان به سمت تانکهای دشمن. یادم ست به قدری مستمر اجرای آتش کرده بودند که حتی لوله یکی از آنها ترکید! چون بعداً که به عقب برگشتیم، خودم آن تانک را دیدم... | ||
[[رده: اهالی همدان]] | [[رده: اهالی همدان]] | ||
سطر ۱۱۸: | سطر ۱۱۹: | ||
[[رده: همدان]] | [[رده: همدان]] | ||
[[رده: حافظه ملی]] | [[رده: حافظه ملی]] | ||
[[رده: | [[رده: مراکز]] | ||
[[رده: نهضت جهانی مستضعفین]] | [[رده: نهضت جهانی مستضعفین]] | ||
[[رده: مدافعان حرم]] | [[رده: مدافعان حرم]] | ||
[[رده: عناصر]] | |||
[[رده: وقایع]] | |||
[[رده: کردستان]] | |||
[[رده: حاجاحمد متوسلیان]] | |||
== منابع == | == منابع == | ||
[https://bityl.co/4xNW خلاصه کتاب «مهتاب خیّن» خاطرات شفاهی سردار همدانی] | [https://bityl.co/4xNW خلاصه کتاب «مهتاب خیّن» خاطرات شفاهی سردار همدانی] |