مردم برای فوت این پزشک گریستند

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۸ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۵:۳۰ توسط رعنا موی (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «بندانگشتی|چپ|شهید دکتر مصطفی صمدی پرونده:Samadi1.jpg|بندانگشتی|چ...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
شهید دکتر مصطفی صمدی
Samadi1.jpg

«دکتر مصطفی صمدی» پزشک عمومی و خانواده در «شهر بابل» بود که در مناطق روستایی و شهری خدمت میکرد. این پزشک 57 ساله به خوشرویی و سبک‌دستی شهرت داشت؛ در طول یک روز گاهی ۴۰ نفر را با دل و جان ویزیت میکرد و تا پاسی از شب را به این کار اختصاص می‌داد.

کمک مادی و معنوی به بیماران

خانم زارع نیا همکار دکتر صمدی در این باره می‌گوید؛ می‌خواهم در مورد بزرگ مرد بی‌نظیری حرف بزنم که لای دفترچه بیماران نیازمندش پول دارو می‌گذاشت. اگر بیماران را به متخصص ارجاع می‌داد و پزشکان برگه ارجاع قبول نمی‌کردند، طی تماس تلفنی مبلغ ویزیت را کارت به کارت می‌کرد و به بیماران می‌گفت؛ دکتر با من قرارداد دارد، از خوبی‌هایش هر چه بگویم کم است، همواره رفتاری مهربان و گرم با بیماران به خصوص کودکان داشت...

چنانچه بعد از کار درب مطب بسته می‌شد و بیماری را روی راه پله ها می‌دید دوباره برمی‌گشت و ویزیت را انجام می‌داد، او غرق در خدمتش شده بود و در این راه جان خودش را داد. وی انسانی خیر و مهربان بود، که سلامتی خودش برایش اولویت نداشت، وی رتبه اول در بخش پزشکان خانواده را با تحت پوشش قرار دادن جامعه ۳ هزار نفری به خودش اختصاص داده بود.

 
آخرین مریشی را که به سیستم ارجاع معرفی کرد، «خودش» بود...

ابتلا شدن دکتر صمدی به کرونا

متاسفانه اوایل ورود این ویروس منحوص به کشور، دکتر صمدی دچار این بیماری شد. پس از چند روز قرنطینه خانگی در دهم اسفند ماه آقای دکتر طی تماس تلفنی از من خواست که در مطب حاضر شوم و همانجا نسخه ارجاع خود را به بیمارستان شهید یحیی‌نژاد نوشت. پس از آن بستری شد تا چهاردهم اسفند ماه حالش مساعد بود غذا می‌خورد راه می‌رفت حرف می‌زد، ولی شب به یکباره حالش بد شد افت اکسیژن پیدا کرد همان زمان اکسیژن مرکزی بیمارستان به‌علت حجم بالای بیماران حدود سه ساعت قطع شد، دکتر به آی‌سی‌یو منتقل شد دچار تنگی نفس شدید شده و عصر روز پانزدهم اسفند به مقام شهادت نائل شد، او غریبانه در روستای پدری به خاک سپرده شد.

همه ی مردم شهر غمگین بودند

والدین آقای دکتر در قید حیات نبودند، خواهر، برادر، من و منشی مطب در کنارش بودیم، همسر و فرزندی نداشت، حال خودش هم دیگر در این دنیا نبود، دفتر خاطراتش در هنگام ویزیت و معالجه بیماران همین‌جا بسته شد، از فردای آن روز خبر مرگ دکتر صمدی در شهر پیچید زجه کودکان و ناله‌های بیمارانش را هنوز در خاطر دارم کسی باورش نمی‌شد که او دیگر در جمع ما نیست..


دلنوشته دکتر مهدی رضازاده متخصص بیماری‌های عفونی به وقت غروب دلگیر جمعه ۱۶ اسفند:

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران... کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران، دکتر مصطفی صمدی رفت...

او از همان دوران دانشجویی دوستی بسیار مهربان، شوخ طبع، وفادار، مومن و با خدا بود، پزشکی انسان دوست و مردمی بود. در گردهمایی قبلی می‌گفت؛ من پزشک خانواده هستم و چه با افتخار می‌گفت که ۲ هزار و ۹۰۰ بیمار تحت پوشش دارم و چقدر از ارتباط نزدیکش با بیمارانش برایم تعریف کرد.

هر بار بیمارانش یک مشکل عفونی داشتند با من تماس می‌گرفت و نظرم را می‌پرسید، تلاشش برای درمان بیمارانش وصف‌ناپذیر بود، در بیمارستان که بستری بودم مدام به من زنگ می‌زد و حالم را می‌پرسید، مرخص که شدم خودش بستری شد.

او مردی خستگی ناپذیر، انسانی شریف و آزاده و پزشکی حاذق و مهربان و انسان دوست بود، مصطفی جان همیشه در یاد ما ماندگاری.... روحت شاد...


منابع

«از گذاشتن پول لای دفترچه بیماران نیازمند تا ویزیت در راه‌پله زمان تعطیلی مطب!». خبرگزاری فارس. 20 تیر 99