ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «محمدسالک رحیمی»

از قصه‌ی ما
۴۸۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۶ ژانویهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۴۷
بدون خلاصه ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «متولد خردادماه 1336 در محله‌ی کوچه‌باغ تبریز؛ از قبل از انقلاب در تظاهرات و م...» ایجاد کرد)
 
 
(۳ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است)
سطر ۱۴: سطر ۱۴:


== از گروهک تا بازی‌دراز ==
== از گروهک تا بازی‌دراز ==
یکی از بچه‌های دبیرستان فردوسی که بعداً شهید شد، از طرفداران مجاهدین بود. او با ما هم‌محل و همسایه بود. یادم هست که یک روز تابستان که ماه مبارک رمضان هم بود، در کوچه‌مان، با این آقا سر صحبت باز شد. می‌دانستم پسر پاک و اصیلی است. صحبت‌مان خیلی طولانی و پردامنه شد. او هم دائماً از این شاخ به آن شاخ می‌پرید و بهانه‌جویی می‌کرد در طرفداری از مجاهدین. من آخر سر به او گفتم که «اصلاً همه‌ی این حرف‌ها را ول کن و فقط به این یک سئوال من جواب بده؛ بگو ببینم آیا می‌توانی امام را با مسعود رجوی مقایسه کنی؟!»
یکی از بچه‌های '''دبیرستان فردوسی''' که بعداً شهید شد، از طرفداران مجاهدین بود. او با ما هم‌محل و همسایه بود. یادم هست که یک روز تابستان که ماه مبارک رمضان هم بود، در کوچه‌مان، با این آقا سر صحبت باز شد. می‌دانستم پسر پاک و اصیلی است. صحبت‌مان خیلی طولانی و پردامنه شد. او هم دائماً از این شاخ به آن شاخ می‌پرید و بهانه‌جویی می‌کرد در طرفداری از مجاهدین. من آخر سر به او گفتم که «اصلاً همه‌ی این حرف‌ها را ول کن و فقط به این یک سئوال من جواب بده؛ بگو ببینم آیا می‌توانی امام را با مسعود رجوی مقایسه کنی؟!»
وقتی این پرسش را کردم، آن شهید عزیز از شرم و حیا سرش را انداخت پایین و گفت: «رجوی کجا و امام کجا! یک موی امام را به میلیاردها مثل رجوی نمی‌دهم.» تا این را گفت گفتم بقیه را ول کن اگر امام را این‌قدر قبول داری امام را بگیر و برو جلو و هر چیز دیگری را رها کن. آن شهید بزرگوار فردایش دوباره آمد سراغ من دم در. در را زد و رفتیم بیرون خیلی صحبت کردیم. او به تدریج خطش را از منافقین جدا کرد. بعد هم رفت جبهه و در «ارتفاعات بازی‌دراز» به شهادت رسید و الان هم مفقود است و هنوز پیکر مطهرش پیدا نشده…
وقتی این پرسش را کردم، آن شهید عزیز از شرم و حیا سرش را انداخت پایین و گفت: «رجوی کجا و امام کجا! یک موی امام را به میلیاردها مثل رجوی نمی‌دهم.» تا این را گفت گفتم بقیه را ول کن اگر امام را این‌قدر قبول داری امام را بگیر و برو جلو و هر چیز دیگری را رها کن. آن شهید بزرگوار فردایش دوباره آمد سراغ من دم در. در را زد و رفتیم بیرون خیلی صحبت کردیم. او به تدریج خطش را از منافقین جدا کرد. بعد هم رفت جبهه و در «'''ارتفاعات بازی‌دراز'''» به شهادت رسید و الان هم مفقود است و هنوز پیکر مطهرش پیدا نشده…
== جستارهای وابسته ==
* [[مربیان پرورشی]]
* [[دهه 60]]
 


== منابع ==
== منابع ==
دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی
{{ترتیب‌پیش‌فرض:رحیمی، محمدسالک}}
[[رده:دفاع]]
[[رده:معلم]]
[[رده:معلم پرورشی]]
[[رده:انقلاب اسلامی]]
[[رده:اهالی تبریز]]
[[رده:دفاع مقدس]]
[[رده:منافقین]]
[[رده:دهه 60]]
[[رده: آذربایجان شرقی]]
[[رده: عناصر]]
[[رده: وقایع]]
[[رده: مراکز]]