ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «مادری که رفت شهیدی که برگشت»

از قصه‌ی ما
۹۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۳
بدون خلاصه ویرایش
سطر ۳۴: سطر ۳۴:


بستگان ما با مراجعه به بیمارستان اتفاقاتی را دیدند که انگشت به دهان مانده بودند به نحوی که یکی از جانبازان در وضعیتی بود که بر اثر اصابت ترکش نمی‌توانست غذایی ببلعد و با قیف به او غذا می‌دادند و یا جانبازان شیمیایی را دیده بودند که بر اثر اثرات حملات شیمیایی صورت‌های آنها تاول زده بود که کوچک‌ترین آن به اندازه یک بادام بود.
بستگان ما با مراجعه به بیمارستان اتفاقاتی را دیدند که انگشت به دهان مانده بودند به نحوی که یکی از جانبازان در وضعیتی بود که بر اثر اصابت ترکش نمی‌توانست غذایی ببلعد و با قیف به او غذا می‌دادند و یا جانبازان شیمیایی را دیده بودند که بر اثر اثرات حملات شیمیایی صورت‌های آنها تاول زده بود که کوچک‌ترین آن به اندازه یک بادام بود.
== خبر شهادت ==
محله پدری ما یک محله کوچک بود و به همین دلیل این خبر در محله پیچید و زمانی که مادرم در حال خرید نان بود خبر شهادت فرزندش را شنید و پس از آن با اوضاع نامساعدی به منزل رسید و زمانی که در پله‌ها راه می‌رفتند، بر زمین افتاد و دو روز بعد نیز فوت کردند.
خانواده از بنیاد شهید درخواست کردند تا مراسم مادر را برگزار شود و پس از آن مراسمی به مناسبت شهادت من برگزار کنند و یکی از بستگان ما به منظور تحقیق و جست و جو به سپاه آمد که مشخص شد جسد من از منطقه عملیاتی منتقل شده است و این موضوع باعث ایجاد امید شد.


== زندگی دوباره ==
== زندگی دوباره ==
۱۳۴

ویرایش