علمدار جزیره مجنون

از قصه‌ی ما

علمدار جزیره مجنون

شهید شکری‌پور: می‌ترسم ما برویم و مسئله منکرات و فساد حل نشود!

زندگینامه

فرمانده گردان 154 لشکر 32 انصارالحسین(ع) (سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) دوازدهم اسفند ماه 1335 در همدان متولد شد. دوران کودکی را پشت سر گذاشت و در سال 1342 وارد دبستان شد. محبت خاصی نسبت به اهل بیت پیامبر بزرگ اسلام (ص) به خصوص حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) داشت.

در ماه‌های محرم و صفر بیشتر شب‌ها در مسجد به سر می‌برد. او بعد از اینکه مدرک قبولی دوره راهنمایی را گرفت وارد هنرستان شهیدان دیباج شد. در این دوره به ورزش دو ومیدانی روی آورد و در چند رشته مثل پرش طول، دو پنج هزار متر و پرتاب نیزه شرکت کرد. او در چند مسابقه موفق شد نشان‌هایی را کسب کند. بعد از اینکه مدرک پایان تحصیلات دبیرستان را گرفت در سال 1356 به خدمت سربازی رفت.

بعد از گذراندن آموزش نظامی در یکی از پادگان‌های ارتش در استان آذربایجان غربی خدمت نظام وظیفه را به پایان رساند.

او که از گذشته در مبارزه با حکومت خیانتکار پهلوی فعالیت داشت، در سال 1357 که منجربه پیروزی انقلاب اسلامی شد دراستان همدان برای پیشبرد اهداف انقلاب به مبارزاتش شدت بخشید.

سال 1358 به تهران رفت.در رشته فنی تحصیل کرده بود و به این کار نیز علاقه داشت , به کار نصب شوفاژ مشغول شد. مدتی بعد به همدان برگشت ودر کار پخش روغن و همکاری با بنیاد مستضعفان مشغول فعالیت شد.

در این دوران با همکاری شهید احسان تقی پور اقدام به تشکیل پایگاه مقاومت بسیج ناحیه 14 همدان در منطقه موسوم به چمن چوپانها کرد. جنگ تحمیلی شروع شده بود و او به دنبال این بود که در جبهه حضور یابد. حضور در شهر با روح بزرگ و افکار انقلابی او سازگار نبود.

عضویت در سپاه

در مرداد ماه 1360 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در همدان درآمد. اورا به نام «حاج »رضا شکری پور می‌شناختند در حالی که به سرزمین وحی نرفته بود و اعمال حج را نیز انجام نداده بود. به گفته دوستان و همرزمانش روح بزرگ او در طواف خانه خدا و سعی صفا و مروه شرکت کرده و حاجی شده بود.

در یک مقطع زمانی در همه جا از او به نام حاج رضا یاد می‌شد, بعد از شهادتش یکی از دوستان نزدیک او به نیت ایشان اعمال حج عمره مفرده را انجام داد.

پس از عضویت در سپاه مدتی آموزش نظامی دید. بعد از پایان این دوره آموزشی به دلیل موفقیت در دوره به فرماندهی یکی از گردان‌های آموزشی و مدتی بعد به فرماندهی پادگان آموزشی منصوب شد.

او فرماندهی بود که هر آموزشی را به نیروهای تحت امر خود می‌داد، خود نیز رعایت می‌کرد. او در پشت جبهه بود اما علاقه زیادی به شرکت در جبهه و جنگ داشت, در همین مدتی که فرمانده پادگان آموزشی بود موفق شد چند بار در عملیات و خط مقدم جبهه حضور یابد.

پاک سازی کردستان

او در امر پاک سازی مناطق آلوده کردستان به ضد انقلاب در تیپ ویژه شهدا به فرماندهی سردار شهید کاوه ,مجاهدات زیادی انجام داد.پس از مدتی به همدان آمد و به فرماندهی پادگان آموزشی قدس انتخاب شد. پس از مدتی انجام وظیفه در این سمت به خاطر شوق علاقه‌ای که به حضور در جبهه داشت به لشکر انصارالحسین (ع) رفت و در عملیات والفجر 5 فرماندهی گردان 151 مسلم ابن عقیل را به عهده گرفت. او در این عملیات همراه با شهید رضا محرمی تمام اهداف مأموریت خود را محقق ساخت. همیشه از شجاعت و شهامت همرزمان شهیدش در این عملیات سخن می‌گفت.

معاون رئیس ستاد لشکر انصارالحسین(ع)

با گذر ایام و ضرورت حضور نیروهای زبده در رده‌های مختلف یگان‌های جنگ او مسؤولیت معاون رئیس ستاد لشکر انصارالحسین(ع) را به عهده گرفت. پس از مدتی با حفظ سمت مسؤولیت واحد آموزش نظامی را نیز پذیرفت. او مسؤولیت غیر رزمی داشت اما با حضور در عملیات و خطوط مقدم جبهه رشادت‌های غیر قابل وصفی از خود نشان داد از جمله در محورهای میمک و سومار.

فرماندهی گردان 154

پس از به اسارت در آمدن فرمانده گردان 154 حضرت علی اکبر (ع) سردار رضا مستجیری، رضا شکری پور فرماندهی این گردان را عهده دار شد و نیروهای گردان را آماده نبرد با دشمنان کرد.

این گردان با فرماندهی رضا شکری پور در عملیات والفجر 8 افتخارات زیادی نصیب نیروهای مسلح و مردم ایران کرد به جرأت می‌توان گفت فرماندهی شهید شکری پور باعث شد نیروهای دشمن در جاده ام القصر زمین گیر شوند.

بعد از این عملیات سردار محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دوران دفاع مقدس گفت:" گردان 154لشکر انصارالحسین(ع) گردنه ی احد را برای اسلام حفظ کرد. دلیلش این بود که اگر عراق از این نقطه موفق به پیشروی می‌شد نیروهای ما در سایر محورها در محاصره می‌افتادند و در نهایت فاو سقوط می‌کرد."

ما باعث زحمت و خرج برای جمهوری اسلامی هستیم

او در این عملیات مجروح شد, با اصرار زیاد او را به پشت جبهه منتقل کردند , در موقع انتقالش به پشت خط می‌گفت, روی صورت مرا بپوشانید تا روحیه نیروها با دیدن من ضعیف نشود. بعد از عمل جراحی در آبادان حاج رضا را به تهران اعزام کردند ,او مدتی در بیمارستان نیروی دریایی بستری بود , دوستان و همرزمانش دسته دسته به عیادتش می‌آمدند. وقتی از او جویای وضع جسمی اش می‌شوند می‌گوید:" خوب است ,این دکترها چرا ما را مرخص نمی‌کنند, ما باعث زحمت و خرج برای جمهوری اسلامی هستیم چون برای ما پول خرج می‌کنند؛ ما باید برای انجام وظیفه به جبهه برویم."

در 28 اسفند ماه 1364 او را به همدان منتقل می‌کنند تا در منزل خود بستری شود.

او سفارشات لازم را به نیروهای گردان می‌کرد که مبادا قصور و کوتاهی در مورد جنگ روا بدارند. در ایام فراغت با مادرش صحبت می‌کرد و او را به صبر و شکیبایی دعوت می‌نمود.

می‌ترسم ما برویم و این مسائل منکرات و فساد حل نشود

با بی حجابی و بی بند و باری جوانان سخت مخالف بود و از آن رنج می‌برد , می‌گفت:" می‌ترسم ما برویم و این مسائل منکرات و فساد حل نشود. در صحبت‌هایش تأکید داشت که پیام‌ها و رهنمودهای امام بزرگوار را باید اطاعت کنیم و به حضرت امام عشق و علاقه زیادی داشت. از دروغ و غیبت سخت بی زار بود و می‌گفت:" این دنیا محل آزمایش است ما باید صبر کنیم از امتحان خوب بیرون بیایم. "

به دید و بازدید از فامیل و دوستان اهمیت بسیار می‌داد و هر نوبت که می‌خواست به جبهه برود از همگان طلب حلالیت می‌کرد.

برادرش می‌گوید:" موقعی که مجروح و در خانه بستری بود با بچه اش زیاد گرم نمی‌گرفت و وقتی به او می‌گفتیم چرا این کار را می‌کنی؟ می‌گفت: نمی‌خواهم به من عادت کند."

بعد از بهبودی نسبی و در خرداد ماه 1365 به جبهه رفت. در آن زمان گردان 154 در جبهه خرمشهر مشغول پدافند بود.

شهادت

نیروهای دشمن در جبهه جزیره مجنون جنوبی عملیاتی را انجام داده و دو خاکریز نیروهای خودی را تصرف می‌کنند. از آنجا که جزایر مجنون برای ایران از اهمیت خاصی برخوردار بود حاج رضا با عده نیرو که در اختیار داشت برای مقابله با نیروهای متجاوز دشمن به جزیره مجنون اعزام می‌شود. او در دفاع از جزایر مجنون به سختی مجروح می‌شود. فرمانده لشکر اصرار می‌کند او برگردد عقب اما حاج رضا قبول نمی‌کند و اظهار می‌دارد ما در جزیره هزاران شهید داده ایم و سزاوار نیست آنجا را از دست بدهیم.

او در شب عملیات که به قصد تصرف خاکریزهایی تصرف شده توسط دشمن در بیست و هشت خرداد 1365 از ناحیه دست و پا مورد اصابت ترکش قرار می‌گیرد اما به پشت جبهه برنمی گردد تا عملیات به نتیجه برسد و خاکریزهای مورد نظر پس گرفته شود. او به وعده اش عمل می‌کند و مواضع سقوط کرده را دوباره از دشمنان باز پس می‌گیرد اما در صبح روز عملیات در حالی که از مواضع تصرف شده پدافند می‌کرد از ناحیه سر مورد اصابت گلوله غناسه دشمن قرار می‌گیرد و به درجه عظیم شهادت نایل می‌شود.

وصیتنامه

ای برادران پاسدار! بدانید که مسئولیت، بس سنگین و دشوار؛ راه، دراز و هدف نیز بسیار مقدس است. شما که با پیروی و همراه بودن با روحانیت پیشرو این راهید، کوشش کنید که مبادا از مسئولیت محوله شهدا غافل و از پیروزی‌های مقطعی به خود مغرور شوید. تا توان دارید به جبهه بروید و جهت تحقق دستورات خداوند با دشمنان کافر جهاد کنید. انشاالله بعد از پیروزی یا در صورتی که خداوند تبارک و تعالی شما را پذیرفت و شهید شدید، تازه وظیفه یک فرد مسلمان را انجام داده‌اید. تمام اعمال ما وظیفه‌ای است که خداوند بر ما مقرر کرده است و ما نیز باید آن را انجام دهیم. خداوند متعال به رسول خود چنین فرمود: «تو وظیفه‌ات را انجام بده؛ حالا مردم می‌خواهند بپذیرند یا نپذیرند.» ای امت شهیدپرور! بدانید که خداوند انسان‌ها را همیشه مورد امتحان قرار می‌دهد؛ زیرا دنیا محل آزمایش است، منتها در سطح علم، آگاهی، صبر و مقاومت انسان. مثلاً امتحان حضرت ابراهیم(ع) این است که به خاطر ایمان به خدا از طرف کفار در آتش انداخته شد و در همان حال ملائک تقاضا می‌کنند که به او کمک کنند و او نمی‌پذیرد و اعلام می‌کند: «خداوندی که مبلغ او هستم، مرا یاری می‌کند»؛ و به فرمان خداوند آتش بر او گلستان می‌شود.

شهید-رضا-شکری-پور-300x201.jpg


منابع

شهید رضا شکری پور فرمانده گردان 154 علمدار جزیره مجنون