ناشناس

تفاوت میان نسخه‌های «عشایر فارس در جهاد سلامت»

از قصه‌ی ما
۲۰۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۶:۲۳
بدون خلاصه ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «[https://ayyam.ir/6550 مهدیه عشایر صدرا] تلاش‌های عشایر فارس در جهاد سلامت/ از خیاطی ب...» ایجاد کرد)
 
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
== معرفی و تحصیلات ==
== معرفی و تحصیلات ==
اصالتا قشقایی و از طایفه شش بلوکی هستم. ۴۸ سال دارم و کارشناسی ارشد فقه و حقوق. برای دکتری هم قبول شدم، اما به علت فوت مادرم نتوانستم ادامه تحصیل بدهم. هفت برادر و دو خواهر دارم و تقریباً از پانزده سالگی به همراه خانواده ساکن شیراز شده‌ایم. مثل عشایر زندگی نمی‌کنم، ولی زندگی و روحیه عشایری را حفظ کردم.
اصالتا قشقایی و از طایفه شش بلوکی هستم. ۴۸ سال دارم و کارشناسی ارشد فقه و حقوق. برای دکتری هم قبول شدم، اما به علت فوت مادرم نتوانستم ادامه تحصیل بدهم. هفت برادر و دو خواهر دارم و تقریباً از پانزده سالگی به همراه خانواده ساکن شیراز شده‌ایم. مثل عشایر زندگی نمی‌کنم، ولی زندگی و روحیه عشایری را حفظ کردم.
 
[[پرونده:1429056.jpg|50*50px|بی‌قاب|چپ|جهادگران-قشقایی]]
از قدیم محوطه ییلاق‌مان محدوده شهرک صدرای فعلی در دره قره‌پیری بود و قشلاق‌مان منطقه لامرد. قبل از انقلاب تا دهه‌ هفتاد، عشایر مسیرشان کاملا مشخص بود. راحت می‌توانستند آمدورفت کنند. کم‌کم شهرهای مدرن‌ و جاده‌های عریض و طویل آمد. ورودی‌های شهرها، شهرک ساخته ‌شد و اطراف شهرها باغ‌ها و ویلاها برای شهرنشین‌هایی که بیشتر مرفه بودند. نتیجه‌اش این شد که راه‌های مال‌رو بسته شد و سالانه تصادفات زیادی گریبان‌گیر عشایر و دام‌هایشان شد. عشایر هم مدرن شدند؛ اسب و قاطر و شترشان را کنار گذاشتند و با وسایل نقلیه به روز خو گرفتند.
از قدیم محوطه ییلاق‌مان محدوده شهرک صدرای فعلی در دره قره‌پیری بود و قشلاق‌مان منطقه لامرد. قبل از انقلاب تا دهه‌ هفتاد، عشایر مسیرشان کاملا مشخص بود. راحت می‌توانستند آمدورفت کنند. کم‌کم شهرهای مدرن‌ و جاده‌های عریض و طویل آمد. ورودی‌های شهرها، شهرک ساخته ‌شد و اطراف شهرها باغ‌ها و ویلاها برای شهرنشین‌هایی که بیشتر مرفه بودند. نتیجه‌اش این شد که راه‌های مال‌رو بسته شد و سالانه تصادفات زیادی گریبان‌گیر عشایر و دام‌هایشان شد. عشایر هم مدرن شدند؛ اسب و قاطر و شترشان را کنار گذاشتند و با وسایل نقلیه به روز خو گرفتند.


سطر ۲۵: سطر ۲۵:
۱۶سالم بود که جنگ تمام شد. در شهرک صدرا و محل ییلاق ما مسجدی نبود. طوری بود که برای ختم قرآن، دعا و مراسمات باید به شهرک جوادیه می‌رفتیم. برادرم ایده‌ ساخت مسجد در شهرک پردیس را مطرح کرد و خودش زمینی خرید و ساخت‌وساز مسجد امام حسن(ع) را انجام داد.
۱۶سالم بود که جنگ تمام شد. در شهرک صدرا و محل ییلاق ما مسجدی نبود. طوری بود که برای ختم قرآن، دعا و مراسمات باید به شهرک جوادیه می‌رفتیم. برادرم ایده‌ ساخت مسجد در شهرک پردیس را مطرح کرد و خودش زمینی خرید و ساخت‌وساز مسجد امام حسن(ع) را انجام داد.
مجموعه‌ی فرهنگی- مذهبی مهدیه عشایر صدرا را سال ۱۳۸۶ تأسیس کردیم. ابتدا می‌خواستیم یک درمانگاه هم بسازیم و بقیه‌اش برای فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی باشد. اما وقتی بیمارستان پیوند اعضا به این شهرک آمد و بیمارستان شناخته‌شده‌ خاورمیانه شد، از ایده ساختن درمانگاه منصرف شدیم. غریب بودن مریض‌ها و همراهان‌شان که از شهرهای دور و نزدیک می‌آمدند و کنار خیابان چادر می‌زدند، جرقه‌ای بود تا سوله‌ای که از قبل ساخته ‌بودیم، تبدیل به خیریه‌ همراه بیماران کنیم. بیماران پیوندی قبل از اینکه بخواهند پیوند بزنند، یکی دو ماه باید بروند و بیایند و اغلب همراهان‌شان اسکان ندارند و از شهرها‌ و حتی کشورهای دیگر به اینجا می‌آیند.
مجموعه‌ی فرهنگی- مذهبی مهدیه عشایر صدرا را سال ۱۳۸۶ تأسیس کردیم. ابتدا می‌خواستیم یک درمانگاه هم بسازیم و بقیه‌اش برای فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی باشد. اما وقتی بیمارستان پیوند اعضا به این شهرک آمد و بیمارستان شناخته‌شده‌ خاورمیانه شد، از ایده ساختن درمانگاه منصرف شدیم. غریب بودن مریض‌ها و همراهان‌شان که از شهرهای دور و نزدیک می‌آمدند و کنار خیابان چادر می‌زدند، جرقه‌ای بود تا سوله‌ای که از قبل ساخته ‌بودیم، تبدیل به خیریه‌ همراه بیماران کنیم. بیماران پیوندی قبل از اینکه بخواهند پیوند بزنند، یکی دو ماه باید بروند و بیایند و اغلب همراهان‌شان اسکان ندارند و از شهرها‌ و حتی کشورهای دیگر به اینجا می‌آیند.
 
[[پرونده:WhatsApp-Image-2020-05-07-at-05.40.29-2-768x329.jpg|50*50px|قاب|چپ|گارگاه تولید ماسک]]
== دیروز برای اربعین، امروز برای سلامت ==
== دیروز برای اربعین، امروز برای سلامت ==
شیوع کرونا که پیش آمد با یک گروه جهادی همکاری را شروع ‌کردم. موضوع را با ستاد نماز جمعه صدرا در میان گذاشتم. مسئول ستاد نماز جمعه به علوم پزشکی رفت و درخواست مجوز داد. با توجه به پتانسیل و فضایی که مجتمع داشت، پذیرفتند یک کارگاه مجهز دوخت ماسک‌ راه‌اندازی کنیم. فکر می‌کنم دومین مجوز شهر صدرا را ما گرفتیم.
شیوع کرونا که پیش آمد با یک گروه جهادی همکاری را شروع ‌کردم. موضوع را با ستاد نماز جمعه صدرا در میان گذاشتم. مسئول ستاد نماز جمعه به علوم پزشکی رفت و درخواست مجوز داد. با توجه به پتانسیل و فضایی که مجتمع داشت، پذیرفتند یک کارگاه مجهز دوخت ماسک‌ راه‌اندازی کنیم. فکر می‌کنم دومین مجوز شهر صدرا را ما گرفتیم.
۱۳۹

ویرایش