۳٬۲۲۹
ویرایش
(۳ نسخهٔ میانیِ همین کاربر نمایش داده نشده است) | |||
سطر ۱: | سطر ۱: | ||
اشاره: در سالهای 57 و 58 در ستاد تبلیغات [[شهید قاضی طباطبایی]] (سازمان تبلیغات اسلامی فعلی) فعالیت میکردم. آموزش و پرورش که اولین ورودیهای خود را جذب میکرد، من هم به توصیهی دوستان، جذب آموزش و پرورش شدم و اولین گروهی بودیم که در دانشگاه تبریز دوره دیدیم و با آغاز سال تحصیلی 1358 شروع به کار کردیم. با عنوان معلم وارد آموزش و پرورش شدم و کار خود را در مدرسهی راهنمایی شهید بهشتی که در خیابان شریعتی، کوچهی مهران امروز بود، شروع کردم. همزمان به مدرسهی حقیقی که در میدان کاهفروشان بود میرفتم. روزها در ستاد تبلیغات شهید قاضی طباطبایی کار میکردم. شبها هم به این دو مدرسه میرفتم. بعدها در مدرسههای والفجر، نجات، لقمان، فردوسی و سعدی ادامه پیدا کرد. | |||
با عنوان معلم وارد آموزش و پرورش شدم و کار خود را در مدرسهی راهنمایی شهید بهشتی که در خیابان شریعتی، کوچهی مهران امروز بود، شروع کردم. همزمان به مدرسهی حقیقی که در میدان کاهفروشان بود میرفتم. روزها در ستاد تبلیغات شهید قاضی طباطبایی کار میکردم. شبها هم به این دو مدرسه میرفتم. بعدها در مدرسههای والفجر، نجات، لقمان، فردوسی و سعدی ادامه پیدا کرد. | |||
*مصاحبه با عزیز خدایی | |||
اوایل ما در رابطه با صورت کار مشکل داشتیم. اولاً خودمان دوره ندیده و ناتوان بودیم. اصلاً از این کارها نکرده بودیم. بیشتر همکاران پرورشی از مسجد آمده بودند. آشنایی زیادی در باب صورت کار نداشتیم. دو فاکتور یعنی افراد و نیت برای من خیلی مهم بود. واقعاً دلمان میخواست یک کاری به خاطر خدا انجام بدهیم. نه برای نامآوری و نانآوری. خیال میکردیم در حال نماز و یا اعتکاف در مسجد هستیم. یعنی این چنین نگاه میکردیم. حتی به شعری که میگفتیم، یا کتابی که مینوشتیم. یا به کارهایی که انجام میدادیم. همهی کارها طوری در ذهنمان بود که خیال میکردیم این را خدا دستور داده است. اگر بُعد صورت هم ضعیف بود ولی بُعد خلوصش خیلی بالا بود. من به این معتقدم که اکر تأثیری گذاشته که یقیناً گذاشته است. اگر این کار مانده است که یقیناً مانده است، مربوط به آن اخلاص کار بود. | اوایل ما در رابطه با صورت کار مشکل داشتیم. اولاً خودمان دوره ندیده و ناتوان بودیم. اصلاً از این کارها نکرده بودیم. بیشتر همکاران پرورشی از مسجد آمده بودند. آشنایی زیادی در باب صورت کار نداشتیم. دو فاکتور یعنی افراد و نیت برای من خیلی مهم بود. واقعاً دلمان میخواست یک کاری به خاطر خدا انجام بدهیم. نه برای نامآوری و نانآوری. خیال میکردیم در حال نماز و یا اعتکاف در مسجد هستیم. یعنی این چنین نگاه میکردیم. حتی به شعری که میگفتیم، یا کتابی که مینوشتیم. یا به کارهایی که انجام میدادیم. همهی کارها طوری در ذهنمان بود که خیال میکردیم این را خدا دستور داده است. اگر بُعد صورت هم ضعیف بود ولی بُعد خلوصش خیلی بالا بود. من به این معتقدم که اکر تأثیری گذاشته که یقیناً گذاشته است. اگر این کار مانده است که یقیناً مانده است، مربوط به آن اخلاص کار بود. | ||
سطر ۷۱: | سطر ۶۸: | ||
من چیستم؟! | من چیستم؟! | ||
مسابقهای هم طراحی کرده بودیم با عنوان «من چیستم». برای اینکه بچهها آشنا بشوند جزوات کوتاه شش صفحهای هم آماده کرده بودیم. تعریف را میگفتیم و از بچهها میپرسیدیم که شما بگویید منظور ما چه چیزی است. و یا در «من کیستم» خصوصیات شخصیتهایی را که دلمان میخواست معرفی کنیم، مانند آیتالله شهید | مسابقهای هم طراحی کرده بودیم با عنوان «من چیستم». برای اینکه بچهها آشنا بشوند جزوات کوتاه شش صفحهای هم آماده کرده بودیم. تعریف را میگفتیم و از بچهها میپرسیدیم که شما بگویید منظور ما چه چیزی است. و یا در «من کیستم» خصوصیات شخصیتهایی را که دلمان میخواست معرفی کنیم، مانند '''آیتالله شهید قاضی'''، را بیان میکردیم و شرکتکننده باید جواب میداد که منظور کیست. مسابقات «چیستم»، «کیستم»، «کجایم» را حتی همراه با حاج آقای قدوسی به صدا و سیما رفتیم و آنجا هم اجرا کردیم. من با ذوق شعری که داشتم یک شعری گفته بودم که جواب آن فیضیه و دانشگاه بود. باید دانشآموزان شرکتکننده تشخیص میدادند که منظور ما کجاست: «قمدا بنا اولموشام/ قانلا حنا اولموشام، ضد کارتر، ضد شاه/ فیضیه و دانشگاه…» ما کلمهی «فیضیه» را میانداختیم و بچهها باید فیضیه را میگفتند تا برندهی مسابقه بشوند. | ||
به وسیلهی این مسابقه، مکانها و شخصیتهای انقلابی و حتی بعضی از چهرههای منفور و خائن را به دانشآموزان میشناساندیم. | به وسیلهی این مسابقه، مکانها و شخصیتهای انقلابی و حتی بعضی از چهرههای منفور و خائن را به دانشآموزان میشناساندیم. | ||
== جستارهای وابسته == | |||
* [[دهه60]] | |||
* [[مربی پرورشی]] | |||
== منابع == | |||
دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی | |||
[[رده:معلم]] | |||
[[رده:دهه 60]] | |||
[[رده:مربی پرورشی]] | |||
[[رده: فعالیت انقلابی]] | |||
[[رده:اهالی تبریز]] | |||
[[رده:انقلاب اسلامی]] | |||
[[رده:دانشگاه تبریز]] | |||
[[رده:آموزش و پرورش]] | |||
[[رده: وقایع]] | |||
[[رده: عناصر]] | |||
[[رده: مراکز]] | |||
[[رده: آذربایجان شرقی]] |