شهیدِ خبرنگار!

از قصه‌ی ما

شهید محمدحسن ماخانی در سی‌ام تیر ۱۳۴۲، در یکی از محلات جنوب شهر قزوین و در خانواده‌ای مذهبی به دنیا آمد. پدرش حسین، کارمند اداره فرهنگ و هنر و مادرش هم زهرا خانم یک بانوی خانه‌دار بود. تا پایان سطح اول در حوزه علمیه درس خواند و در کنار تحصیل حوزوی در سپاه و بسیج هم عضویت فعال داشت. در سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک پسر به نام «محمد محسن» شد که البته بعد از شهادتش به دنیا آمد. بعد از حضور در جبهه‌های حق علیه باطل در هفتم اسفند ۱۳۶۲، در جزیره مجنون عراق به شهادت رسید و پیکرش هم در نهایت بعد از 14 سال ماندن در منطقه سال ۱۳۷۶ تفحص و در گلزار شهدای زادگاهش قزوین به خاک سپرده شد. بعد از گذراندن دوران کودکی، تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در شهر قزوین آغاز و با موفقیت به اتمام رساند. با اتمام سال اول دبیرستان تشخیص داد که تحصیل در مدارس طاغوت نمی‌تواند او را در رسیدن به اهدافش یاری کند برای همین درس را نیمه‌کاره رها کرد و راهی حوزه علمیه شد، احساس می‌کرد حضور در این سنگر اهمیت بسیاری دارد و می‌تواند در لباس طلبگی فردی مفید برای دین باشد.

شهید محمد حسن ماخانی

فعالیت های پیش از انقلاب

به دلیل اهمیت به اعتقادات و تأکیدات دینی، در سنین نوجوانی و با اوج‌گیری فضای انقلاب اسلامی به صفوف مبارزان و فعالان سیاسی پیوست و در تکثیر و توزیع اعلامیه‌های حضرت امام خمینی (ره) مشارکت داشت، گاهی هم همراه خانواده در اعتراضات مردمی شرکت می‌کرد. برای آگاهی همسالان خود جلساتی مخفیانه‌ای را با عناوین مختلف در مسجد و مقبره شهید ثالث شهر قزوین برگزار می‌کرد.

فعالیت های پس از انقلاب

پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت حزب جمهوری اسلامی قزوین درآمد، فعالیت‌های فرهنگی را هم ادامه داد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها انتشار نشریه «کودک حزب الله» بود که شماره نخست آن در هفتم مهرماه سال 1358 چاپ شد. نشریه حزب جمهوری اسلامی شروع فعالیت‌های رسانه‌ای این شهید بزرگوار شد. در آن یادداشت‌ها و اطلاع‌رسانی‌های لازم برای قشر کودک و نوجوان منعکس می‌شد که مسئولیت قسمت اصول عقاید آن بر عهده شهید ماخان بود.

ازدواج

در اردیبهشت سال 62 توسط یکی از دوستانش در سپاه شهر تاکستان با همسرش آشنا شد که از بسیجیان فعال واحد خواهران آنجا بود ؛همیشه دوست داشت که عقدش را حضرت امام بخوانند برای همین بعد از مدت‌ها پیگیری این آرزو محقق شد، پیمان نامه زندگی او و همسرش با حضور در محضر امام و توسط ایشان جاری شد و زندگی مشترکشان را در تیرماه آغاز کردند.

حضور در جبهه های حق علیه جبهه باطل

با آغاز جنگ تحمیلی، درس و تحصیل را رها کرد و دوره مقدمات حوزه را ناتمام گذاشت تا بتواند به سنگر جهاد و شهادت قدم بگذارد. از شهر قزوین 2 گردان در جبهه حضور داشت که یکی به نام گردان محمد رسول‌الله (ص) به فرماندهی آقای «فرج‌الله فصیحی رامندی» بود که شهید ماخانی در این گردان فعالیت داشت، گردان دیگرهم به نام گردان امام رضا (ع) به فرماندهی«شهید مهدی شالباف» بود. بعد از تشکیل سپاه پاسداران در مهرماه سال ۱۳۵۹ به عضویت سپاه پاسداران درآمد، حدود ۱۸ ماه در جبهه و خدمت و دفاع از مرزهای مقدس اسلام حضورداشت.

آسمانی شدن

بعد از ماه‌ها حضور در جبهه، بر اثر اصابت تیر و ترکش دشمن، در عملیات خیبر و در جزیره مجنون، در تاریخ هفت اسفندماه سال 1362 به همراه تنی چند از همرزمانش به شهادت رسید. شهادت محمدحسن 7 ماه بعد از پیوند ازدواجش رخ داد و حاصل زندگی مشترکش به نام «محسن» بعد از شهادتش متولد شد. پیکر این شهید والامقام 14 سال میهمان جبهه‌های جنوب بود تا اینکه در هجدهم تیرماه سال ۱۳۷۶ پیکرش که از آن جز استخوان‌هایی باقی نمانده بود به همراه 27 لاله خونین بال دیگر به زادگاهش قزوین بازگشت و به روی دست مردم شهیدپرور، هم‌رزمان و رهروان راه شهدا تشییع و در مزار شهدای قزوین به خاک سپرده شد.

منبع

https://sobheqazvin.ir