۳٬۲۲۹
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «سيدصادق حجازي در سال 1300 شمسي در خانواده فرهنگي در استان همدان چشم به جهان گ...» ایجاد کرد) |
|||
سطر ۵: | سطر ۵: | ||
'''در اسناد ساواك گزارشهاي متعددي وجود دارد كه از مبارزات وي عليه رژيم پهلوي و رابطه تنگاتنگ او با آيتالله مدني حكايت دارد.''' | '''در اسناد ساواك گزارشهاي متعددي وجود دارد كه از مبارزات وي عليه رژيم پهلوي و رابطه تنگاتنگ او با آيتالله مدني حكايت دارد.''' | ||
[[پرونده:1832136 150.jpg|بندانگشتی]] | |||
[[پرونده:6833 926.jpg|بندانگشتی]] | |||
== افشاگري عليه ماركسيستها == | == افشاگري عليه ماركسيستها == | ||
سطر ۴۵: | سطر ۴۶: | ||
من گفتم كه بايد خود آيتالله مدني در اين مورد تصميم بگيرد. از طرف ديگر ديدم حرف مالك زمينها حسابي است. به همين دليل، دو نفري پيش آيتالله مدني رفتيم؛ وي در همان ابتدا ناراحت شد و اجازه ادامه بحث را نداد؛ اما فرداي آن روز كه آقاي مدني منزل ما بود، گفتم حاج آقا آن بنده خدا ديروز حرف درستي ميخواست بزند، شما توجه نكرديد؛ او منظورش اين بود كه ما اگر آن 20 هكتار را به رعيت بدهيم، ديگر در ده ميريزند چاههاي آب را پر از سنگ ميكنند، موتورها را ميشكنند و ديگر كشت نميشود. الان امام دستور داده كشت غله بشود، ما گندم احتياج داريم؛ ايشان نيز متوجه قضيه شد. من يك اعلاميهاي نوشتم و ايشان پس از خواندن، آن را امضا كرد و سپس اعلاميه توسط خود ما و مالكين در روستاها توزيع گرديد.» | من گفتم كه بايد خود آيتالله مدني در اين مورد تصميم بگيرد. از طرف ديگر ديدم حرف مالك زمينها حسابي است. به همين دليل، دو نفري پيش آيتالله مدني رفتيم؛ وي در همان ابتدا ناراحت شد و اجازه ادامه بحث را نداد؛ اما فرداي آن روز كه آقاي مدني منزل ما بود، گفتم حاج آقا آن بنده خدا ديروز حرف درستي ميخواست بزند، شما توجه نكرديد؛ او منظورش اين بود كه ما اگر آن 20 هكتار را به رعيت بدهيم، ديگر در ده ميريزند چاههاي آب را پر از سنگ ميكنند، موتورها را ميشكنند و ديگر كشت نميشود. الان امام دستور داده كشت غله بشود، ما گندم احتياج داريم؛ ايشان نيز متوجه قضيه شد. من يك اعلاميهاي نوشتم و ايشان پس از خواندن، آن را امضا كرد و سپس اعلاميه توسط خود ما و مالكين در روستاها توزيع گرديد.» | ||
[[رده: اهالی همدان]] | [[رده: اهالی همدان]] | ||
[[رده: عناصر]] | [[رده: عناصر]] |