دختر شینا

از قصه‌ی ما

دختر شینا

دختر شینا خاطرات قدم‌خیر محمدی کنعان است که موضوع آن جنگ ایران و عراق است. کتاب توسط انتشارات سوره مهر به چاپ رسیده‌است. کتاب به همت بهناز ضرابی زاده گردآوری شده‌است.

کتاب ظرف مدت چهار سال به چاپ بیست و دوم رسیده‌است.

جزو نخستین آثار منتشر شده

«دختر شینا» کتابی نسبتاً مفصل از زبان همسر یکی از سهدای جنگ تحمیلی است. این کتاب جزو نخستین آثار منتشر شده در حوزه خاطرات زنان از دفاع مقدس است «دختر شینا» از ۱۹ فصل تشکیل شده‌است. دختر شینا داستان زندگی قدم‌خیر محمدی کنعان است، این اثر از دوران کودکی راوی تا زمان مرگ همسرش ستار ابراهیمی هژیر را روایت می‌کند. کتاب به ابعاد زندگی یک دختر نوجوان و نحوه ازدواج و ورود وی به زندگی مشترک پرداخته است.مطابق آنچه در مقدمه کتاب آمده‌است قدم خیر محمدی کنعان در هفدهم دی ۱۳۸۸ در حال روایت خاطراتش درگذشته‌است.

کتاب روایت واقعی از اوضاع شهرها و خانواده‌هایی درگیر جنگ ارائه می‌کند و از فراواقع‌گرایی چه به صورت مثبت و چه منفی دوری کرده و تصویری ملموس را به خواننده نشان می‌دهد.

بهناز ضرابی زاده، دربارهٔ شخصیت راوی کتاب معتقد است:

این موضوع برای من بسیار تامل‌برانگیز بود، زنی که در روستا زندگی می‌کرد به فضای شهر آمده و به تنهایی در اوج جوانی، تمام هم و غمش بزرگ کردن فرزندانش شده بود؛ بنابراین تصمیم گرفتم دربارهٔ فراز و نشیب‌های زندگی این زن با او مصاحبه کنم.

وی در مورد وجه تسمیه عنوان کتاب می‌گوید:

همه دربارهٔ این عنوان از من سؤال می‌کنند، که شینا به چه معناست، یک اتفاق خاص باعث انتخاب این عنوان برای کتاب شده که راز آن با خواندن کتاب برای مخاطب آشکار می‌شود، چرا که هر زن و مرد جوانی باید این خاطرات جذاب را بخواند.

ضرابی زاده با تلاش زیادی راوی را متمایل به بیان خاطراتش کرده‌است. نویسنده هفته‌ای دو تا سه روز و به مدت شش ماه به گفتگو با راوی پرداخته است.

دربارهٔ راوی

قدم‌خیر محمدی کنعان راوی کتاب در ۱۷ اردیبهشت سال ۱۳۴۱ در روستای قایش رزن همدان متولد شد. در سال ۱۳۵۶ و در ۱۴ سالگی با ستار (صمد) ابراهیمی‌هژیر ازدواج می‌کند و صاحب پنج فرزند می‌شود. در بیست و چهار سالگی شوهرش را در جنگ از دست می‌دهد و مسئولیت بزرگ کردن کودکانش را به تنهایی به عهده می‌گیرد.

ترجمه کتاب

دختر شینا به زبان‌های ترکی استانبولی،انگلیسی و عربی نیز ترجمه شده‌است.

جوایز این کتاب در شانزدهمین دوره جایزه کتاب سال دفاع مقدس به عنوان اثر برگزیده در بخش خاطره شفاهی انتخاب شد. عرضه در نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت دختر شینا در فهرست ۱۰۵ کتاب انتخابی مجمع ناشران دفاع مقدس برای عرضه در نمایشگاه بین‌المللی کتاب فرانکفورت سال جاری میلادی (۲۰۱۵) قرار داشته‌است.

انتشار کتاب گویا کتاب گویای «دختر شینا» توسط بخش سوره مهر الکترونیک حوزه هنری راهی بازار شده‌است. این کتاب صوتی که در انجمن عطاملک تولید شده در سایت نوار به صورت دیجیتالی عرضه می‌شود.

اظهارنظرها این کتاب تقریظ شفاهی مقام معظم رهبری را دریافت کرده‌است.

مرتضی سرهنگی در مورد این کتاب می‌نویسد:

چنین روایتی، روایتِ در مسیر و در مصیرِ انسانی است که مدام در پی شدن است و قدم در جاده رشد گذاشته است و تکامل.

درباره شهید ستار ابراهیمی هژیر

زندگینامه

شهید ستار ابراهيمى هژير در سال ۱۳۳۵ در يكي از روستاهاي رزن به نام قاليش همدان چشم به جهان گشود. در دامن پاك خانواده‌اي كشاورز و محروم پرورش يافت و در سن هفت سالگي وارد دبستان شد . تا كلاس ششم ابتدايي تحصيل كرد ولي از آنجايي كه خانواده سخت به نيروي بازوان پر توان وي محتاج بود ترك تحصيل كرد و در كنار پدر و همدوش او به كار كشاورزي پرداخت . در سن ۱۶ سالگي براي كار راهي تهران شد و به كارگري مشغول شد تا بتواند کمک بيشتري به خانواده نمايد. سال ۱۳۵۵ به خدمت سربازي رفت و در پايگاه نوژه همدان در كنار خدمت سربازي توانست مدرك تحصيلي سوم راهنمايي را اخذ نمايد . بر اين باور بود كه انسان براي رسيدن به كمال مطلوب و شكوفا ساختن و به فعاليت در آوردن استعدادهاي بالقوه خويش علاوه بر كار بدني به پرورش روح و عقل هم نيازمند است. پس از اتمام دوره سربازي در سال ۱۳۵۷ ازدواج کرد. اين دوران همزمان شده بود با اوج گيري مبارزات مردم بر عليه حکومت شاه خائن. او نيز با اين سيل خروشان همراه شد تا همدوش مردم ايران به پيروي از امام بزرگوار نداي رهايي مستضعفين از زير ظلم وستم مستكبرين را سر دهد . پس از پيروزي انقلاب اسلامي در كميته انقلاب اسلامي(سابق) رزن به پاسداري از دستاوردهاي انقلاب پرداخت. روزي که امام (ره) دستور تشكيل سپاه پاسداران را صادر كرد او بي درنگ به سپاه پيوست و از طرف سپاه ماموريت يافت تا در دادگاه انقلاب اسلامي همدان مشغول خدمت شود .در روزهاي اول انقلاب كه گروهكها مانند قارچ در گوشه و كنار ايران ميروييدند و مخالفت با احکام الهي را زمزمه مي کردند، او با كمال قدرت در برابر توطئه‌هاي شوم شيطاني آنان ايستادگي مي‌كرد. در سال ۱۳۶۰ وقتي يكي از منافقين را دستگير و به دادگاه منتقل مي‌كردند براثر انفجار نارنجك همراه منافق، شديدا مجروح و يكي از همرزمانش بنام احمد مسگريان به شهادت رسيد. مدتي در بيمارستان اكباتان همدان بستري بود و پس از بهبودي دوباره به محل ماموريتش بر گشت .

با آغاز تجاوز حاکمان بعثي عراق به ميهن اسلامي ايران، اوخواستار حضور در جبهه براي دفاع ازکشور بود و پس از پيگيري هاي زياد توانست در سال ۱۳۶۰ عازم مناطق جنگي سر پل ذهاب شود. در اين منطقه از ناحيه دست مجروح شد. بعد از آن در اكثر عملياتي که ايران براي مقابله با تجاوز ارتش عراق که به نمايندگي از دنياي ظلم وستم بود، شجاعانه شركت داشت، عمليات‌هایی مانند ۱۱ شهريور - ثارالله - فتح المبين - بيت المقدس - و الفجرمقدماتي - رمضان - والفجر ۲ - و الفجر۵ – ميمك- خيبر - و الفجر ۸ - كربلاي ۴ و كربلاي ۵ . او در اين مدت ۶ بار مجروح شد و ۳ بار در محاصره سخت مزدوران بعثي افتاد كه با تدبير وشجاعت بي نظير موفق به شكستن حلقه محاصره شد . ازسال۱۳۶۱ به صورت كادر ثابت لشکرانصارالحسين(ع) در آمد و در واحدهاي مختلف خدمات شاياني را از خود به يادگار گذاشت. پس از مدتي به فرماندهي گردان ۱۵۵ لشگر انصار الحسين(ع) انتخاب شد كه گردان تحت فرماندهي اش در اكثر عمليات‌ها شركت جست و برگه‌هاي زريني از فتوحات سپاه اسلام را به خود اختصاص داد. در عمليات كربلاي ۴ وقتي يكي از برادرانش به نام صمد ابراهيمي به شهادت مي رسد با وجود اينكه توان انتقال جنازه برادرش را به پشت خط داشت ,اما اين كار را انجام نمي دهد و در جواب برادراني كه علت را از ايشان جويا مي شوند ,پاسخ مي دهد كه چگونه مي توانستم دست به چنين كاري بزنم در صورتي كه مي ديدم جنازه همرزمان شهيدم در زير آفتاب سوزان جنوب مانده اند .برايم فرق نمي كند كه برادرم باشد يا نباشد .همه رزمندگان براي من برادرند.

در عمليات كربلاي ۴ مجروح مي شودو مدت ۷۲ ساعت بدون آب و غذا در آن طرف اروند رود در داخل قايقي در منطقه دشمن به محاصره مي افتد .وقتي شب هنگام يكي از مزدوران بعثي قصد نزديك شدن به قايق را داشت وي با كلت كمري او را از پاي در مي آورد و موفق به فرار ميگردد .با وجود زخمهائي كه در تن رنجور خويش داشت حاضر به انتقال به پشت جبهه نمي گردد. در عمليات کربلاي ۵ گردان ۱۵۵ به فرماندهي او پنج مرحله در عمليات شركت مي كند وبالاخره لحظه موعود و ديدار يار فرا مي رسد. لحظه وصال فرا مي رسد ودر تاريخ ۱۲ اسفند ماه ۱۳۶۵ بر اثر تركش گلوله توپ به آرزوي ديرينه اش كه سالها به دنبال او بود نائل مي گردد و برجام سرخ شهادت عاشقانه بوسه مي زند. او رفت و در فناي خويش بقا يافت و باقي گشت و با شهادت خويش بار ديگر حقانيت و مظلوميت پيروان صالح سالار شهيدان ، معلم بزرگ شهادت را به اثبات رساند تا خداي شهيدان به ما نيز توفيق ادامه راه سرخ شهيدان را عطا فرمايد. از ستار ابراهيمي۵ فرزند به يادگار مانده است.

متن وصیت نامه جاج ستار ابراهیمی به این شرح است؛ «بسم الله الرحمن الرحيم يا ايها الذين آمنو اذكروا نعمه الله عليكم اى اهل ايمان به ياد آوريد نعمتى را كه خداوند نصيب شما ساخت در اين زمان كه ما زندگى مى كنيم بعد از ۱۴۰۰ سال دوباره نسيم اسلام وزيدن گرفته و دارد از خفقان بيرون مى آيد و اسلام زمان پيامبر (ص) و على (ع) تكرار مى شود و جهان را متوجه خود كرده است و تمام مسلمين و مستضعفين را زير پرچم خود آورده است. مستكبرين و دشمنان كه در رأس همه آنها آمريكا و شوروى و اسرائيل جنايت كار است به اين آسانى نخواهند گذاشت كه حكومت اسلامى جهان شمول شود و اسلام براى محكم شدن ريشه هايش نياز به فداكارى و جانبازى و از خود گذشتگى روحانيون و جوانان و تمام اقشار مسلمين را دارد . به خاطر اسلام است که مطهرى ها و بهشتى ها و رجائى ها و باهنرها و ... هزاران شهيد والامقام ديگر را از دست مى دهيم تا اسلام پا برجا باشد. با اين اوصاف ديگر چه چيز باعث درنگ ما شده است و نمى گذارد خود را به قافله آنها برسانيم . خداوندا ما را جزء سربازان خودت قرار ده كه سربازان تو هميشه پيروز هستند. خداوندا ما را جزء حزب خودت قرار ده كه حزب تو هميشه پيروز است . خداوندا ما را قدرتى عنايت كن تا تمام دشمنانت را از روى زمين نيست و نابود كنيم. خداوندا به ما صبر و استقامت عنايت كن تا آخرين قطره خونمان پرچم الله اكبر تو را بر دوش حمل كنيم و در جهان برافرازیم. خداوندا به ما توفيق ده تا تمام دشمنانت از سازمان منافقين وحزب امت گرفته تا چريكهاى فدايى خلق و پيكار و ديگر سازمانهاى كفر و الحاد را از صحنه گيتى برداريم و جهان را براى ظهور امام زمان (عج) مهيا كنيم. آمين. اشهد ان لا اله الا الله. اشهد ان محمد رسول الله. اشهد ان اميرالمومنين عليا ولى الله . من حاج ستار ابراهيمى فرزند مراد على در كمال صحت و سلامت وصيت خود را اين چنين بازگو مى كنم : همسرم در اين زمانى كه قرار گرفته ايم تمام نيروهاى جهان به جز تعداد اندكى از آنها همه با هم، هم پيمان شده اند كه اين صداى الله اكبرى كه از ايران اسلامى به رهبرى نايب امام زمان, امام خمينى بلند شده در گلوها خفه كنند. به شما سفارش مى كنم كه هيچگاه امام را تنها نگذاريد و سخنان امام را مو به مو اجرا كنيد و سعى بر اين داشته باش زينب وار زندگى كن و به بچه ها تربيت ياد بده و محبت امام عزيز را در دل مهدى و دخترانم زياد كن که چراغ راهمان اينها هستند . اى همسر عزيز اگر جنازه بنده به دستتان نرسيد به پدر و مادرم دل دارى بده. خودت ميدانى من اسير نخواهم شد چونكه از دشمن خدا نفرت دارم. بعد از من بزرگ خانه و مرد خانه مهدى مى باشد به شرط اينكه شما زينب وار زندگى كنيد تمام زندگى مال شماها است. همسرم به بچه ها واقعيت را بگو و دروغ نگوييد که پدر رفته به دزفول و بر مى گردد و بگو پدرتان عاشقانه در راه خدا و براى رضاى خدا جنگيده و شهيد شده است و اگر جنازه ام به دستتان رسيد حتما در همدان دفن نمائيد چونكه من نمى خواهم بچه هايم در روستا زندگى نمايند و از تمام آشناها برايم حلاليت بخواهيد. در مرگ من گريه و زارى ننمائيد كه دشمنان شاد خواهند شد. ديدار در قيامت و خرج دفن و مراسم از اموال خودم باشد. والسلام عليكم به اميد پيروزى اسلام»


منابع

خاطرات قدم‌خیر محمدی کنعان سردار شهید ؛ ستار ابراهیمی هژیر بازخوانی وصیت‌نامه و زندگینامه شهید حاج ستار ابراهیمی