اسماعیلِ انقلاب

از قصه‌ی ما

بیوگرافی

«اسماعیل ساجدی» در سال 1331 در روستای «ساتلو» بخش خسروشاه به‌دنیاآمده است. هشت‌ساله بود که به‌همراه خانواده‌اش از روستا به تبریز کوچ کردند. در تبریز، او در محلۀ «رستاخیز» خیابان «منجم» بزرگ شد و خاطرات کودکی و نوجوانی‌اش در آنجا رقم خورد. «اسماعیل» تا ششم ابتدایی در مدرسه درس خواند اما پس از آن درس‌خواندن را رها کرد. او از دَه‌سالگی به هیئت‌های مختلف می‌رفت. هیئت خودشان، «هیئت زنجیرزنان چوس‌دوزان» مسجد معجزلر نام داشت. «اسماعیل» صدای گیرایی داشت که برای دکلمه‌خوانی مناسب بود. در محله، مداح‌ها و مسئولانِ هیئت «اسماعیل» را به نوحه‌خوانی تشویق می‌کردند. در نتیجۀ همین تشویق‌ها، او نوحه‌خوانی را حدوداً از هفده،هجده‌سالگی شروع کرد. بعدها که وقایع انقلاب پدید آمد، «اسماعیل» استعداد خودش را در راه انقلاب صرف کرد. واردشدن او به جریان انقلاب و شعرخوانی‌های انقلابی‌اش به‌قدری تأثیرگذار بود که بعدها در میان مردم به «اسماعیل انقلاب» معروف شد.

 
اسماعیل ساجدی

اولین شعر در مسجد مقبره

ساجدی در بخشی از خاطرات خودش اینطور میگوید: «چندسالی بود که به‌صورت غیررسمی مداحی می‌کردم. در جمع‌های خودمانی و هیئت خودمان مداحی می‌کردم. آن‌زمان، تبریز مداحان بزرگی داشت و ما به‌خاطر سِن‌مان، تنها درصورتی که نوبت به ما می‌رسید، مداحی می‌کردیم. از همان اول علاقه داشتم که شعرهای حماسی بخوانم. مردم هم من را با حماسه‌خوانی‌هایم می‌شناختند. نوحه‌خوان‌های بزرگ زمانی که در مجلس نوحه می‌خواندند و به ذکر مصیبت می‌رسیدند، به من می‌گفتند: «اسماعیل بلندشو دعوا راه بینداز!» این وضعیت ادامه داشت تا اینکه سال 1354 مرحلۀ جدی از مداحیِ من در مسجد مقبره شروع شد. پس از حضور در مسجد مقبره بود که آشنایی من با محافل انقلابی هم شروع شد. اولین‌باری که در هیئتِ مسجد مقبره شعر انقلابی خواندم، این نوحه بود: «حسینین عزت تَک شُوکَتو جلال اولماز/ اُلوم جلالینه قربان، بِلَه جَلال اُلماز. اوشخالقیندا بُونا جبریل دیب لای لای/ملائک ایچرَ بِلَه صاحب اختیار اُلماز». این شعرها مال استاد «کریم مراغه‌ای» هستند. من این شعر را خواندم تا به «منه دیلَر حسین گَل یزیدَ بیعت ایله» رسیدم. با این نوحه‌ها ادامه دادم تا اینکه این راه مداحی من باز شد.