گردش علمی و کلاس عملی دانشگاه تهران در فاو

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۰، ساعت ۰۰:۲۴ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها)

سر کلاس مرحوم ممیز بودیم ،صدای مارش پیروزی از بلندگوی مسجد دانشگاه می‌اومد که خبر از عبور نیروهای ایرانی از اروندرود و فتح شهر فاو میداد. حوصله‌ی درس نداشتیم با ‌مهران رجبی و هادی عارفی قرار گذاشتیم سرمون رو بندازیم پایین و بریم فاو. موتور هادی رو قرض گرفتم و زیر بارون شدید رفتم راه‌آهن و سه تا بلیط اهواز خریدم، برگشتم خوابگاه و ساکم رو بستم. شب با لباس‌های بسیجی که از عملیات قبلی داشتیم سوار قطار شدیم، بدون هیچ امریه و حکم ماموریتی. دو روز بعد فاو بودیم، زیر آتیش سنگین توپ‌‌‌خونه و حمله‌ی مکرر هواپیماهای عراقی. هادی دیوارها رو نقاشی می‌کرد، مهران تویوتاها رو نگه می‌داشت و پشتشون شعار می‌نوشت ، من هم عکاسی می‌کردم. هیچ سلاحی نداشتیم و عضو هیچ یگانی نبودیم. دانشجوهای گرافیک دانشگاه تهران بودیم که اومده بودیم گردش علمی و کارگاه عملی».

جستارهای وابسته


منابع

دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی