مسابقه با حاج آقا

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۸ ژوئیهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۴:۱۶ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «مدتی پیش با یکی از دوستانم به نام حجت الاسلام محمد لطفی صحبت می‌کردم که خاطره‌ای از یک ماجرای تبلیغی برای من تعریف کرد و گفت: چند سال پیش که مقداری با توفیق‌تر از الآن بودم، برای قرائت دعای توسل با یکی از دوستانم به مسجد مقدس جمکران رفته‌ بود...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مدتی پیش با یکی از دوستانم به نام حجت الاسلام محمد لطفی صحبت می‌کردم که خاطره‌ای از یک ماجرای تبلیغی برای من تعریف کرد و گفت: چند سال پیش که مقداری با توفیق‌تر از الآن بودم، برای قرائت دعای توسل با یکی از دوستانم به مسجد مقدس جمکران رفته‌ بودیم، پس از اتمام مراسم، سوار موتور سیکلت خود شدیم تا به خانه برگردیم. از آنجایی که هنگام موتور سواری عبا و عمامه بر تن داشتیم، چند جوان موتور سوار به سمت ما آمده و شروع به شوخی با ما کردند. من که راننده بودم به آنها گفتم: اگر راست می‌گویید بیایید تا با یکدیگر مسابقه‌ بدهیم. آنها با درخواست من موافقت کرده و آماده مسابقه شدند من با شمارش یک، دو و سه، در حالی که موتور حرکت نکرده بود گازِ موتور را تا تَه گرفتم و آن جوانان به گمان این که مسابقه شروع شده است، سرعت گرفته و صد متری جلوتر رفتند. اما زمانی که متوجه عدم حرکت من شدند، برگشتند و گفتند: حاج آقا ما را بازی می‌دهی؟! پس چرا نیامدی؟ من فرصت را غنیمت شمرده و از آن نهایت استفاده را کردم تا این فرمایش امیر المؤمین(علیه السلام) را به آنها بگویم؛ «... النّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّانِىٌّ، وَ مُتَعَلِّمٌ عَلى سَبيلِ نَجاة، وَ هَمَجٌ رَعاعٌ، اَتْباعُ كُلِّ ناعِق، يَميلُونَ مَعَ كُلِّ ريح، ...» ترجمه: «مردم سه گروهند: دانشمند ربّانى، دانشجوى بر راه نجات، و مگس‌های ناتوانی كه به دنبال هر صدايى مى‌روند، و با هر بادى حركت مى‌كنند». مردم سه دسته‌اند؛ اول عالم الهی که همیشه در ایمان است، همچون حضرت علی(علیه‌السلام) که می‌فرماید: «لَوْ کُشِفَ الغِطاءُ ما ازْدَدْتُ یَقیناً» دوم آموزنده‌ای بر راه درستکاری، اینان کسانی هستند که نشانه‌ها را دنبال می‌کنند مانند حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) که خطاب به پروردگار عرض کرد: «به من نشان بده، چگونه مردگان را زنده می‌کنی و خداوند نیز فرمود آیا ایمان نداری؟! حضرت ابراهیم(علیه السلام) عرض کرد: بله اما می‌خواهم قلبم اطمینان یابد، نشانه‌ را می‌بیند و اطمینان قلبی می‌یابد «وَ إِذْ قالَ إِبْراهيمُ رَبِّ أَرِني‏ کَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتي‏ قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلي‏ وَ لکِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبي‏ قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْکَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلي‏ کُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتينَکَ سَعْياً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَزيزٌ حَکيمٌ» ترجمه: «و یاد کن هنگامى را که ابراهیم گفت: پروردگارا، به من بنماى که چگونه مردگان را زنده مى کنى ؟ فرمود: آیا علاوه بر ندانستن چگونگى آن، ایمان نیز نیاورده اى؟ گفت: چرا، ولى پرسیدم تا دلم آرام گیرد. فرمود: چهار پرنده از این پرندگان را بگیر، سپس آنها را در حالى که با خود مأنوس ساخته اى بکُش و قطعه قطعه کن، آن گاه بر هر کوهى بخشى از آنها را قرار ده، سپس آنها را فراخوان که شتابان به سوى تو مى آیند، و بدان که خداوند مقتدرى است که هیچ چیز از او پنهان نیست و حکیمى است که همه کارهایش براساس حکمت است.» سوم کسانی که مانند پشه‌ها دست‌خوش باد و طوفان هستند، با وزش هر بادی به این طرف و آن طرف حرکت می‌کنند و سرگردانند و به دنبال هر سر و صدایی می‌روند. حال شما جزء کدام یک از این سه‌دسته هستید؟

به قول یکی از علما مؤمن همیشه برنده است اما شما با صدای گاز موتورِ من سرعت گرفتید و رفتید، در حالی که حرکتی از من صورت نگرفت و شما فریب این عمل مرا خوردید و حرکت کردید اما برنده نشدید. آنچه پیرامون مؤمن رخ می‌دهد نباید او را فریب دهد تا منجر به حرکتی ناپسند از جانب او شود، بلکه مؤمن قبل از هر کاری باید بیاندیشد تا عملکردی مطابق با فرمایش و سفارش اسلام داشته باشد.

به طور مثال اگر کشور‌های غربی در رابطه با آنچه در ایران رخ می‌دهد سخنی می‌گویند و چهره‌ ایران را بد جلوه می‌دهند، مؤمن نباید بدون تفکر سخن آنها را بپذیرد و عکس‌العمل نسنجیده‌ای از خود دهد، بلکه قبل از هر چیز به بررسی مسئله مورد نظر پرداخته و آنچه را از نظر اسلام شایسته است انجام دهد.

آن جوانان از این مسئله خوششان آمد و با ما همراه شدند تا قسمتی از مسیر بازگشت را دوستانه بپیماییم