عملیات خیبر

از قصه‌ی ما
نسخهٔ تاریخ ‏۱۵ مارس ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۴۴ توسط Root (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «وقتی در عملیات خیبر شهید حمید باکری از طرف برادرش شهید مهدی باکری به عنوان فرمانده عملیات روانه جزایر مجنون شد. پس از رشادت‌های بسیار و تصرف خط، بر اثر ترکش خمپاره‌ای به شهادت رسید، هیچکس نمی‌دانست که چگونه این خبر را به آقا مهدی برساند، وقت...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

وقتی در عملیات خیبر شهید حمید باکری از طرف برادرش شهید مهدی باکری به عنوان فرمانده عملیات روانه جزایر مجنون شد. پس از رشادت‌های بسیار و تصرف خط، بر اثر ترکش خمپاره‌ای به شهادت رسید، هیچکس نمی‌دانست که چگونه این خبر را به آقا مهدی برساند، وقتی ایشان بر بچه‌ها وارد شدند دیدند که همه زانوی غم در بغل گرفته اند، گفتند: «می‌دانم، حمید شهید شده» و بعد قاطع و محکم ادامه دادند: «وقت را نمی‌شود تلف کرد همه ما مسئولیم و باید به فکر فرمانده جدید خط باشیم، بی سیم را بیاورید...» آن روز آقا مهدی، طی تماسی با خط، برادر شهید «مرتضی یاغچیان» را به عنوان فرمانده خط معرفی کرد. وقتی این شهید عزیز از ایشان اجازه خواستند که بروند و جنازه حمید را بیاورند، آقا مهدی گفت: «جز یک نفر را نمی‌توانیم بیاوریم» و مهدی گفت: «هیچ فرقی بین حمید و دیگر شهیدان نیست، اگر دیگران را نمی‌شود انتقال داد، پس حمید هم پیش دیگران بماند، اینطور بهتر است...» و این در حالی بود که آقا مهدی، حمید را بزرگ کرده بود و هیچکس به اندازه آقا مهدی، حمید را دوست نداشت.